سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علت پیدا شدن حجاب 

علت پیدا شدن حجاب

علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی‏

ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش‏

فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد

؟ .

مخالفان حجاب سعی کرده‏اند جریانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پیدا

شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق‏

نمی‏گذارند ، چنین وانمود می‏کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات‏

ظالمانه سرچشمه می‏گیرد

در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا

این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما

مجموع آنها را ذکر می‏کنیم . نظریاتی که به دست آورده‏ایم بعضی فلسفی و

بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر

می‏شود :

1 - میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی )

2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی )

3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع‏

اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی )

4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی )

5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم‏

دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او

در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی )

علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از

جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‏اند و یا

فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب‏

اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه‏ای که در اسلام سبب تشریع‏

حجاب شده نبوده است

همانطور که ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر

فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏کنند و گاهی ریشه سیاسی و

اجتماعی برای آن ذکر می‏کنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می‏دانند و

گاهی جنبه‏های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می‏دهند

ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد می‏کنیم و ثابت می‏کنیم که‏

اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و

هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته

شده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره می‏کنیم که از

نظر ما موجه‏ترین آنها به شمار می‏رود

ریاضت و رهبانیت

ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که‏

چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و

محشور با یکدیگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی می‏روند

پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و

ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده‏اند ،

کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است‏

مبارزه کرده‏اند . پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید

دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است

ایده ریاضت و ترک دنیا همانطوری که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و

پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه‏

تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است . بلند نگهداشتن مو که‏

در میان سیکها ، هندوها و بعضی‏ها در اویش معمول است نیز از مظاهر

مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و میل به‏

ریاضت است . می‏گویند کوتاه کردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی‏

می‏گردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است

در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم‏

. وی در کتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 می‏گوید :

" بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول ( بولس مقدس ) از

طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده‏

بیشماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند ، شیطانی که هر

آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو می‏ساخت . کلیسا ضمنا با استحمام‏

به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه می‏راند . کلیسا

چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زیرا

باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد

شپش مروارید خدا شناخته شد . . . "

اینجا این پرسش پیش می‏آید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و

رهبانیت چیست ؟ بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد . پرهیز از لذت‏

و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد

چنانکه می‏دانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از

نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراکز آن در مشرق زمین ، هندوستان ،

و در مغرب زمین یونان بوده است . نخله " کلبی " که یکی از نخله‏های‏

فلسفی است و در یونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت‏

مادی بوده است ( 1 )

پاورقی :

1 - سرسلسله کلبیون یکی از شاگردان سقراط است به نام " انتیس طینس‏

" . او مانند استاد خود غایت وجود را در کسب فضیلت دانست ولی فضیلت‏

را در ترک همه تمتعات جسمانی و روحانی می‏دانست . گفته‏اند : " از این‏

جهت او و پیروانش را

کلبیون می‏گفتند که گفتگوهای " انتیس طینس " در محلی از شهر آتن‏

واقع می‏شد که به مناسباتی آنجا را " سگ سفید " می‏خواندند . و نیز به‏

سبب اینکه پیروان او در شیوه انصراف از دنیا و اعراض از علائق دنیوی‏

چنانکه مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگانی متمدن‏

نیز دست برداشته حالت دام و دد اختیار نمودند ، با لباس کهنه و پاره و

سر و پای برهنه و موی ژولیده ( مانند هیپی‏های عصر ما ) میان مردم می‏رفتند

و در گفتگو هر چه بر زبان می‏گذشت بی ملاحظه می‏گفتند ، بلکه در زخم زبان‏

اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد ، سرفرازی می‏کردند و همه قیود و

حدودی که مردم در زندگانی اجتماعی بدان مقید شده‏اند ترک کرده حالت‏

طبیعی را پیشه خود ساخته بودند " . ( سیر حکمت در اروپا ، جلد اول صفحه‏

70 )


یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید ، تمایل بشر برای وصول به‏

حقیقت است . این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است ، و اگر با

این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود که‏

بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و

رهبانیت می‏گردد . به عبارت دیگر ، این اندیشه که وصول به حق جزا از راه‏

فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست ، علت اصلی پدید آمدن‏

ریاضت و رهبانیت است

علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای‏

معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده‏

رنجهای روحی وجود دارد . مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک‏

سلسله خوشیها و کامرانیها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل‏

ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد .

بشر دیده است که آزادی و

استغناء و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست می‏دهد . از

اینرو از

همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است

شاید در ریاضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم‏

بیشتر مؤثر بوده است

علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند . از

آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق ،

سبب توجه به ریاضت می‏گردد . روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود

را از لذتهای مادی بدین صورت می‏گیرد که آنها را پلید می‏شناسد و فلسفه‏ای‏

برای پلیدی آنها می‏سازد

افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است . ظرفیت‏

جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و

تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا

در سنین پیری می‏گردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود می‏آورد

تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر

نمی‏باشند . تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم‏

موفقیتها ، و یا خستگیها و فرسودگیها ، اندیشه وصول به حقیقت در روح‏

بیدار می‏گردد . توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه‏های مادی خود مانعی‏

است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد

و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام و در کجا هستم و به کجا

می‏روم ؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی‏

نسبت به مادیات در روح پدید آمد ، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان‏

می‏گیرد . این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت می‏شود

. و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده می‏شوند تحت تأثیر این‏

دو عامل می‏باشند نه همه آنها

بررسی

اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است‏

آیا چنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است ؟

اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهانبینی روشن دارد ، نظرش درباره‏

انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهمید که آیا چنین‏

اندیشه‏ای در جهانبینی اسلام وجود دارد یا نه ؟

ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته‏

است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائی که چنین فکری حکومت می‏کرده‏

است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا

به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفه‏ای با روح اسلام و با سایر

دستورهای آن قابل تطبیق است

اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب‏

را مستشرقین اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشویق کرده ، به جای‏

اینکه شپش را مروارید

خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعیمان » " . پیغمبر اکرم شخصی‏

را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامه‏هایش چرکین بود و بد حال می‏نمود

. فرمود : " « من الدین المتعة » " ( 1 ) یعنی تمتع و بهره بردن از

نعمتهای خدا جزو دین است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد

القاذوره » " ( 2 ) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : " « ان الله جمیل یحب الجمال » " ( 3

) خداوند زیبا است و زیبائی را دوست می‏دارد . امام صادق فرمود : "

خداو ند زیبا است و دوست می‏دارد که بنده‏ای خود را بیاراید و زیبا نماید

و بر عکس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد . اگر خداوند نعمتی به‏

شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد . به آنحضرت‏

گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد ؟ فرمود به اینکه جامه شخص نظیف‏

باشد ، بوی خوش استعمال کند ، خانه خود را با گچ سفید کند ، بیرون خانه‏

را جاروب کند ، حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق‏

می‏افزاید " ( 4 )

در قدیمی‏ترین کتابهائی که در دست داریم مانند " کافی " که یادگار

هزار سال پیش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود

دارد . اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن‏

زدن به سر سفارشهای اکید کرده است

پاورقی :

1 - وسائل جلد اول صفحه . 277

2 و 3 - وسائل جلد اول صفحه . 277

4 - وسائل جلد اول صفحه . 278


عده‏ای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و

از لذات روحانی بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کردند ، روزها روزه‏

می‏گرفتند و شبها عبادت می‏کردند . همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع‏

کرد و گفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم ، بعضی روزها روزه می‏گیرم ،

بعضی روزها افطار می‏کنم ، بعضی روزها افطار می‏کنم ، قسمتی از شب را

عبادت می‏کنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم . همین عده از رسول خدا

اجازه خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند ،

خود را اخته کنند . رسول اکرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام این کارها حرام‏

است

روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند . یکی‏

گفت شوهر من گوشت نمی‏خورد . دیگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب‏

می‏کند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری می‏کند . رسول خدا بیدرنگ در

حالی که به علامت خشم ردایش را به زمین می‏کشید ، از خانه به مسجد رفت و

بر منبر آمد و فریاد کرد : چه می‏شود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و

بوی خوش و زن کرده‏اند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش‏

استعمال می‏کنم و هم از زنان بهره می‏گیرم . از روش من اعراض کند از من‏

نیست ( 1 )

پاورقی :

1 - " کافی " تألیف محمد بن یعقوب کلینی جلد 5 صفحه 496 ، و وسائل‏

جلد 3 ص . 14 برای روایات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانیت و خود را

اخته کردن ) رجوع شود به " صحیح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و "

صحیح مسلم " جلد 4 صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173


دستور کوتاه کردن لباس - برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری‏

بلند بود که زمین را جاروب می‏کرد - به خاطر نظافت است که در اولین‏

آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است : « و ثیابک فطهر »( 1 )

همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبائی است و دیگر به‏

خاطر پاکیزگی است ، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان می‏سازد و به‏

همین موضوع در روایات اشاره شده است : « البسوا البیاض فانه اطیب و

اطهر » . ( 2 ) رسول اکرم هنگامی که می‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه‏

نگاه می‏کرد ، موهای خود را شانه و مرتب می‏ساخت و می‏گفت خداوند دوست‏

می‏دارد بنده‏اش را که وقتی که به حضور دوستان خود می‏رود خود را آماده و

زیبا سازد ( 3 ) . ، یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تر است

قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش‏

قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن‏

قرار گرفته است : " « قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات‏

من الرزق »" ( 4 ) .

پاورقی :

1 - جامه‏های خویش را پاکیزه گردان . سوره المدثر ، آیه . 4

2 - وسائل ، جلد اول صفحه . 280

3 - وسائل ، جلد اول صفحه . 278

4 - بگو چه کسی زینتهائی که خدا برای بندگان خود آفریده و روزیهای‏

پاکیزه را حرام کرده است ؟ سوره الاعراف ، آیه . 32


در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با

متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان

را با استناد به همین آیه باطل نشان داده‏اند

اسلام التذاذ و کامجوئی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده‏

است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شاید برای یک نفر فرنگی‏

شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرایش کردن‏

زن برای شوهر ، پاکیزه کردن شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند . در قدیم‏

که به پیروی از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبیح می‏کردند ، این‏

حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره می‏دانستند

اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع‏

فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد ، ولی‏

لذت جنسی در حدود قانون را تحسین کرده است تا جائی که فرموده دوست‏

داشتن زن از صفات پیغمبران است : « من اخلاق الانبیاء حب النساء » (2)

در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند ، نکوهش‏

شده است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی می‏کنند نیز نکوهش‏

شده‏اند

پاورقی :

1 - رجوع شود به وسائل جلد 1 صفحه . 279

2 - وسائل الشیعه جلد 3 صفحه . 3


حسن بن جهم می‏گوید : بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم ، دیدم‏

خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشکی به کار برده‏اید ؟ فرمود : بلی ،

خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنی در همسر او است . برخی از

زنان به این

جهت که شوهرانشان خود را نمی‏آرایند ، عفاف را از دست می‏دهند ( 1 )

حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که :

« تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود »

یعنی نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید . بعد فرمود زنان‏

یهودی که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد

رغبت واقع نمی‏شدند . خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب‏

گردند

عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است ، خواست به تقلید

از راهبان ، به اصطلاح تارک دنیا شود ، ترک زن و زندگی کرد و لذتها را

بر خویش تحریم ساخت

همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله ! عثمان روزها را روزه‏

می‏گیرد و شبها به نماز بر می‏خیزد . پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله‏

خشمگین شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر کرد تا

نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده‏

است . دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است . "

« لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة»

" ( 3 ) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است ، مرا

برای شریعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .

پاورقی :

1 - کافی جلد 5 صفحه . 567

2 - نهج الفصاحه

3 - کافی جلد 5 صفحه . 494


من نماز می‏خوانم و

روزه

می‏گیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم . هر کس که دین مطابق با فطرت‏

مرا دوست می‏دارد باید از من پیروی کند . ازدواج یکی از سنتهای من است

عدم امنیت

ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‏اند ناامنی است . در

زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است . دست تجاوز زورمندان و

قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است . مردم اگر پول و

ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند . علت‏

مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمی‏کردند که حتی‏

بچه‏های خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . می‏ترسیدند که راز آنها

به وسیله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدین‏

ترتیب گاهی اتفاق می‏افتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می‏رفت و

فرصت نمی‏کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زیر

خاکها مدفون می‏ماند . جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و

مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن ، یادگار آن زمانها است

همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود ، راجع به زن هم امنیت وجود

نداشت . هر کس زن زیبائی داشت ناچار بود او را از

نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می‏کردند . او دیگر

مالک زن خود نبود

ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است‏

. شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی‏

در یک خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ریختند و زن را از خانه شوهرش‏

بیرون می‏کشیدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به‏

اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد . ویل دورانت در

کتاب " تاریخ تمدن " قضایای شرم‏آوری در این باره از ایران قدیم نقل‏

می‏کند . کنت گوبینو در کتاب " سه سال در ایران " می‏گوید : حجابی که‏

هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند

به ایران قبل از اسلام است . و می‏نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی‏

در مورد زنها نداشتند

درباره انوشیروان - که به غلط او را عادل خوانده‏اند - نقل شده که وقتی‏

یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت . انوشیروان به قصد تجاوز به زن‏

او در غیاب او به خانه‏اش رفت . زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد

بیچاره شوهر ، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر

است . فورا زن خویش را طلاق گفت . وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش‏

را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستان بسیار زیبائی داشته‏ای و

اخیرا آن را رها کرده‏ای ، چرا ؟ گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم‏

ترسیدم مرا بدرد . انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان‏

نخواهد آمد

این نا امنی‏ها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است

داستان اذان نیمه شب که در " داستان راستان " آورده‏ایم نشان می‏دهد که‏

چگونه مشابه این جریانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه‏

خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همین زمانها نزدیک‏

خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان از اینگونه تجاوزها زیاد داشته است و

مردم اصفهان قصه‏های زیادی از زمان حکومت او نقل می‏کنند

بررسی

ما وجود نا امنی‏ها و بیعدالتی‏های زمان گذشته و تأثیر آنها را در مخفی‏

کردن زن منکر نیستیم

مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشیدن زن معلول همین نوع‏

جریانهای تاریخی است . ولی باید ببینیم آیا فلسفه پوشش زن در اسلام همین‏

" قر " می‏زنند و او را از شوهر و فرزند آواره می‏کنند . اینگونه حوادث‏

و یا حوادثی از قبیل ربودن زنان و دختران به وسیله تا کسی یا وسیله دیگر

زیاد اتفاق می‏افتد و در روزنامه‏ها می‏خوانیم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6

أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امریکا در معرض خطر حملات جنسی " می‏نویسد

: .

" واشنگتن آسوشیتدپرس - سه پزشک محقق امریکائی در گزارشی که برای‏

دولت امریکا تهیه کرده‏اند اعلام نموده‏اند که در میان ایالات امریکا

لوس‏آنجلس از لحاظ میزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و واشنگتن‏

مقام سیزدهم را حائز است . البته این بدان معنی نیست که زنان و دختران‏

در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنیت آنها از بسیاری از

شهرهای بزرگ امریکا بیشتر است . در هر صد هزار جمعیت لوس‏آنجلس 52

مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی که در واشنگتن این رقم 17 / 7

می‏باشد . در نیویورک در مدت شش ماه 3000 شکایت از هتک ناموس به زور

به اداره پلیس رسیده است . سن این عده شاکیان بین شش سال تا هشتاد و

هشت سال بوده و قسمت اعظم شاکیان چهارده ساله بوده‏اند "

پس این ادعا که در عصر ما امنیت ناموسی کامل برقرار است و صاحبان‏

نوامیس باید از این نظر خاطرشان جمع باشد یاوه‏ای بیش نیست

ثانیا فرض کنیم امنیت ناموسی کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به‏

عنف دیگر وجود ندارد و هر تجاوزی که به نوامیس مردم می‏شود از روی رضای‏

طرفین است ، ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست ؟ آیا نظر اسلام به عدم‏

امنیت بوده تا گفته شود اکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلی برای‏

پوشش نیست ؟

مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است . لااقل علت‏

منحصر و اساسی ، عدم امنیت نبوده است ، زیرا این امر نه در آثار اسلامی‏

به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنین چیزی با تاریخ تطبیق می‏کند

. در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه‏

زندگی خاص قبیله‏ای و بدوی وجود داشت . یعنی در همان وقت که در ایران‏

ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ،

در عربستان ، اینگونه تجاوز بین افراد قبائل وجود نداشت

امنیتی که در زندگی قبیله‏ای وجود نداشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت‏

گروهی بود و اینگونه عدم امنیت‏ها را پوشش نمی‏تواند چاره نماید . به این‏

معنی که قبیله‏ای به قبیله دیگر شبیخون می‏زد . در این شبیخونها که به‏

وسیله قبیله بیگانه انجام می‏شد همه چیز دستخوش غارت می‏گردید ، هم مرد

اسیر می‏شد و هم زن ، پوشش زن برای او امنیت نمی‏آورد

زندگی اعراب جاهلیت با همه تفاوت عظیم و فاحشی که با زندگی صنعتی و

ماشینی عصر ما داشته ، از این جهت مانند عصر ما بوده یعنی فحشا و زنا

حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر یک نوع‏

دموکراسی و نبودن حکومت استبدادی ، کسی زن کسی را به زور از خانه‏اش‏

بیرون نمی‏کشید . با این تفاوت که نوعی عدم امنیت فردی در زندگی ماشینی‏

امروز هست که در آن عصر نبود

پوشش ، برای جلوگیری از تجاوز کسانی است که در یک

جا زندگی می‏کنند . بر حسب خوی و عادت قبیله‏ای بین افراد یک قبیله‏

اینجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمی‏توانیم بگوئیم که اسلام صرفا

به خاطر برقرار ساختن امنیت دستور پوشش را وضع کرد

فلسفه اساسی پوشش چیز دیگر است که توضیح خواهیم داد . در عین حال‏

نمی‏خواهیم بگوئیم که مسأله امنیت زن از گزند تجاوز مرد به هیچ وجه مورد

توجه نبوده است . بعدا در آنجا که به تفسیر آیه " جلباب " می‏پردازیم‏

، خواهیم دید که قرآن کریم بدین اصل توجه داشته است . مدعی این موضوع‏

نیز نیستیم که در عصر ما این فلسفه بی مورد است و امنیت کامل برای زن‏

از ناحیه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف که در کشورهای‏

به اصطلاح پیشرفته همه روزه رخ می‏دهد ، در روزنامه های ما هم منعکس است‏

را خلق کردند

گویندگان این سخن ، سعی کرده‏اند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز

براساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند

در کتاب " انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران " صفحه 27 می‏نویسد :


" هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی در بعضی از

نقاط دنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از

میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از برده‏فروشی

و آزار به زیر دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره "

می‏پنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست کند و در اجتماعات‏

راه یابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم می‏شنید آن زن‏

بر شوی خود حرام می‏شد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری می‏دانستند

که کار او منحصرا رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که‏

این ابزار می‏خواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه‏

می‏پیچانیدند و روانه بازار یا خیابان می‏کردند "

علائم و نشانه‏های افترا و غرض و مرض از اتمام این نوشته پیداست . کی‏

و کجا چنین قاعده‏ای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم می‏شنید بر شوی‏

خود حرام می‏شد ؟ آیا در جامعه‏ای که دائما سخنرانان مذهبیش از بالای منابر

خطابه زهرای مرضیه را در مسجد مدینه و خطابه‏های زینب کبرا را در کوفه و

شام به گوش مردم می‏رسانند ، ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه‏

پیدا شود ؟ ! کی و کجا زن در ایران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه‏

می‏دانند که در خانواده‏های مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد ،

مرد به حکم وظیفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله آسایش او را فراهم‏

می‏کرده است . زن در خانواده‏هائی مورد اهانت و تحقیر و ظلم قرار گرفته‏

که روح اسلامی در آن خانواده‏ها نبوده یا ضعیف بوده است

عجبا می‏گوید : " زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند . "

من می‏گویم : بر عکس ، در محیطهای پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت‏

در نشست و برخاستها از زن بیگانه بهره‏برداری کند . این مرد است که‏

همواره حرص می‏ورزد

که زن را وسیله چشم چرانی و کامجوئی خود قرار دهد . هیچگاه مرد به طبع‏

خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این‏

حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله‏

شده زن . امروز که مردان موفق شده‏اند با نامهای فریبنده آزادی و تساوی و

غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیفترین مقاصد خویش‏

گرفته‏اند . بردگی زن ، امروز به چشم می‏خورد که برای تأمین منافع مادی یک‏

مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‏آراید و به‏

صورت " مانکن " در می‏آید و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق می‏فروشد


این نشست و برخاست‏ها که امثال این نویسنده آرزوی آنرا می‏کنند جز

بهره‏کشی مرد و بهره‏دهی زن مفهومی ندارد . همه می‏دانند نشست و برخاست‏ها

در محیطهای پاک که موضوع بهره‏کشی مرد از زن در میان نبوده است هیچگاه‏

در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است

نویسنده همین کتاب ، تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعه‏شناسی به‏

چهار دوره تقسیم می‏کند :

دوره اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچگونه قید و

شرطی با هم خلطه و آمیزش داشته‏اند . در این دوره به عقیده این نویسنده‏

اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است

دوره دوم دوره تسلط مرد است . در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را

مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت

خود در آورده است . حجاب یادگار این دوره می‏باشد

دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است . در این مرحله زنان از

ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت‏

کردند و چون دریافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق‏

آنها را رعایت کند به منظور احقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند

، اتحادیه‏ها تشکیل دادند ، به وسیله مطبوعات و کنفرانسها و دسته بندی‏ها

با مردان مبارزه کردند . ضمنا چون دریافتند که زورگوئی مردان نتیجه‏

تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصا تبعیض بین پسران و دختران است در رفع‏

نقائص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند

دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کامل‏

دارد . این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار

نیافته است

از نظر این منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد

، و علت اینکه مرد ، زن را اینچنین اسیر می‏کرده این است که می‏خواسته هر

چه بیشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 1:35 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ک................س
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا