سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حقایقی از جمل و سفین 

قال رسو ل الله (صل الله علیه و سلم)

عمر (رض)در وازه بسته ای به روی فتنه ها و اشوب ها می باشد ...(صحیح بخاری)

بنا
براین حدیثتا زمانی که حضرت عمر (رض)در بین مسلمانان باشد راه بر روی
منافقان بسته است و انها هیچ فتنه ای نمی توانند در بین مسلمانان ایجاد
کنند،ولی با شهادت ایشان در های فتنه به روی مسلمانان باز شد و منافقان با
تمام وجود تلاش کردند تا ضربه های محکمی به مسلمانان وارد اورند ،که در
این کار خود هم تا حدودی موفق شدند و ابتدا توانستند حضرت عثمان (رض)را به
شهادت برسانند وسپس دو جنگ خونین را بین مسلمانان به راه انداختند که در
این دو جنگ تعداد زیادی از مسلمانان به شهادت رسیدند.این دو واقعه عبارتند
از جمل و صفین.پس از شهادت حضرت عثمان به دست منافقان فتنه های عجیبی بین
مسلمانان ایجاد شد به این ترتیب که بعضی از صحابه ای که در ان زمان در قید
حیات بودند خواهان قصاص از قاتلان ایشان شدند ولی به دلائلی حضرت علی
خلیفه بر حق وقت قصاص را مناسب وضعیت ان وقت نمی دانستو این سبب وقوع دو
نبرد با برادران دینی و هم شاگردی های مخلص گردید

واقعه جمل:

اغاز خلافت حضرت علی (رض)و مشکل بزرگ فراروی او.

اکثر
مسلمانان ان روز و نیز منافقان و دشمنان اسلام که در لباس مسلمانان خود را
جلوه می دادند ،همگی با حضرت علی بیعت نمودند اما مشکل بزرگی که حضرت علی
در همان روزهای ابتدای خلافتش با ان روبرو شد مسئله انتقام و قصاص از
قاتلان حضرت عثمان بود .باند برانداز سبایه( در راستای ادامه توطئه گری و
فریبکاری خود)پیوستن خود به لشکریان زیر فرمان حضرت علی را اعلام کردند و
خود را مطیع وفرمان بردار او جلوه دادند و برای رویارویی با مخالفان او
اعلام امادگی کردند ،تا بدین طریق مسلمانان را فریب بدهند تا در پی قصاص
انها برنییند و به بقیه اهداف خود در رابطه با ضربه به اسلام و مسلمانان
نیز برسند . این عملکرد سبا یی ها مقدمه ای برای شکل گیری مخالفت حضرت
معاویه(رض)و جمع دیگری از اصحاب و یاران رسول الله (صل الله علیه و
سلم)بود که منجر به جنگهای جمل و صفین گردید

در این مورد صحابه سه اقدام انجام دادند :

1عده
ای از اصحاب از این عملکرد(قصاص نکردن قاتلان حضرت عثمان بنا بر مصلحت
انوقت) حضرت علی نگران و معترض شدند .2.اختلافاتی بین خلیفه جدید و بعضی
از اصحاب همچون طلحه و زبیر (رض)ایجاد گردید .3. عده ای از اصحاب که بیعت
نکرده بودند خودشان تصمیم به انتقام خون عثمان مظلوم گرفتند .

حضرات
طلحه و زبیر از جمله افرادی بودند که به حضرت علی پیشنهاد انتقام خون حضرت
عثمان را دادند ،حضرت علی در جواب گفت:سوگند به خدا من چیزی را به غیر از
انچه شما می خواهید ،نمی خواهم و رای من نیز بر مجازات انان است اما
سرکردگان این شورشیان افرادی جنایت کار و پیروانشان مردمی جاهلند و از
قدرت کافی و هواداران بسیاری بر خوردارند ،اکنون ما زیر سلطه انان قرار
داریم .شما اجازه بدهید من با ارامش وتانی عمل می کنم و به من مهلت بد هید
تا امور سر و سامان پیدا کند و پس از ان بیایید تا با هم حدمد شرع را در
مورد انان به اجرا در بیاوریم .حضرت طلحه خطاب به حضرت علی فرمود :یا امیر
المو منین اجازه بدهید برای بسیج سپاهی بزرگ علیه اشغالگران مدینه به بصره
بروم .

حضرت
زبیر نیز گفت یا امیر المو منین به من هم اجازه بدهید تا برای اوردن کمک
نظامی و امکانات و تجهیزات برای مقابله با این اشغالگران به کوفه بروم .

حضرت
علی فرمود :در این مورد باید فکر کنم . این قضیه مقداری طول کشید و امروز
و فردا کردن حضرت علی سبب نا رضایتی حضرت طلحه و زبیر گردید و این کار سر
اغاز اختلاف نظر میان این سه بزرگوار شد که حضرت علی خواستار تامل و ارامش
و عدم تعجیل بود و انان خواستار تعجیل و اقدام فوری و سریع در این امر
بودند . زمانی که حضرت طلحه و زبیر دیدند حضرت علی در مورد مجازات قاتلان
حضرت عثمان در نگ می کند از او دلخور شدند و با رای او مخالفت نمودند و
دیدگاه را ناصواب دانستند ،بدین ترتیب زمینه جدایی ان دو از حضرت علی
فراهم گردید و انان به قصد حج عمره مدینه را ترک گفتند.

هنگامی
که حضرت طلحه و زبیر به مکه رفته و حضرت ام المومنین عایشه(رضی الله عنها
)را از ماجرا با خبر کردند . حضرت عایشه (رض)بسیار ناراحت شدند و برای
مردمی که اجتماع کرده بودند به ایراد سخنرانی پرداخته و انان را به قیام
برای انتقام خون عثمان مظلوم تشویق کرد و فرمودند:ان خائنان در ماه حرام
،در شهر حرام ،در جوار رسول الله (صل الله علیه و سلم )خون خلیفه پیامبر
را ریختند و اموالش را غارت کردند ...

پس از این سخنرانی اتشین مردم همگی اعلام امادگی کردند و گفتند ای ام المومنین هر جا بروی ما با تو هستیم .

عده
ای گفتند :از سرزمین شام شروع کنیم اما بعضی گفتند انجا معاویه برای سرکوب
قاتلان کافی است .عده ای دیگر گفتند به مدینه برویم و از حضرت علی بخواهیم
که قاتلان را به ما تحویل بدهد تا انها را به سزایاعمالشان برسانیم.عده
ایدیگر گفتند ابتدا به بصره برویم و از انجا اغاز می کنیم و هر کسی که در
قتل عثمان دست داشته او را قصاص می کنیم.

تمامی افراد بر این رای موافقت کردند (و به هیچ وجه سخنی در مورد جنگ و رویارویی با حضرت علی به میان نیامد ).

هنگامی
که حضرت طلحه و زبیر و حضرت عایشه (رض)دیدند که حضرت علی در مورد قصاص
قاتلان حضرت عثمان اقدام نمی کند خواستند خودشان این امر را اجرا کنند و
به قصد انتقام و قصاص به سوی بصره لشکر کشی کردند ،نه به نیت دیگری . اما
مسئله ای که قابل توجه است این است که بدون مشورت با خلیفه از مدینه خارج
شدند و دست به این اقدام زدند .

 وقتی
خبر لشکر کشی اهالی مکه به حضرت علی رسید ایشان برای جلو گیری از قتل و
خون ریزی و حل این مشکل به سوی عراق حرکت کردند و در بصره به انان رسیدند
. در مدینه بسیاری از صحابه ایشان را همراهی نکردند زیرا جنگ با بزرگان
صحابه همچون حضرات عایشه و طلحه و زبیر را روا نمی دانستند و از طرفی
بیشتر همراهان حضرت علی را منافقان و قاتلان حضرت عثمان تشکیل می دادند.

حضرت
حسن (رض)و حضرت عبد الله ابن عمر (رض)و جمعی دیگر از نخبگان ان زمان با
این لشکر کشی مخالفت نمودند تا جایی که حضرت عبد الله ابن سلام (رض)در
هنگام خروج حضرت علی او را ملاقات کرده و فرمود :از مدینه خارج مشو .
سوگند به خدا اگر از مدینه خارج شوی هیچ گاه به ان باز نخواهی گشت و قدرت
و حاکمیت مسلمانان در ان استقرار پیدا نخواهد نمود . اما حضرت علی با رای
انان مخالفت کرد و ان را نپذیرفت و از مدینه خارج شد .

اغاز گران جنگ:

حضرت
علی اخرین تلاشهای خود را برای مصالحه با سپاه مقابل به کار گرفت ،پس از
مذاکراتی که بین سپاهیان دو طرف انجام شد .هر دو سپاه تصمیم گرفتند تا با
هم صلح کنند و قرار شد تا صبح روز بعد با هم قاتلان حضرت عثمان را  قصاص
کنند ،اما وقتی خبر به گروه عبد الله ابن سبا (گروه منافقان )رسید تصمیم
گرفتند به هر نحوی شد جلو صلح را بگیرند زیرا می دانستند در صورت صلح دو
سپاه با زنده اصلی انها هستند .بنا بر این جلسه ای تشکیل دادند و در ان
جلسه هر یک پیشنهادی دادند عده ای گفتند سپاه حضرت علی را ترک کنند ،عده
ای گفتند حضرت علی را به شهادت برسانند ولی سرکرده انها یعنی عبد الله سبا
گفت :بدانید که رمز موفقیت ما در امیختن با مردم است و اگر از مردم جدا
شویم نابود می شویم بنا بر این پیشنهاد کرد تا زمانی که هوا تاریک شد و
سپاهیان دو گروه در نزدیک ترین محل به هم قرار گرفتند عده ای به سپاه حضرت
عایشه و طلحه و زبیر بروند و قبل از سپیده دم جنگ را اغاز کنند .بعد از
وارد شدن به سپاه مقابل گروه منافقان قبل از سپیده دم با پرتاب تیر به سوی
سپاهیان طرف مقابل جنگ را شروع کردند ،وقتی خبر به حضرت طلحه رسید گفت مثل
اینکه حضرت علی نمی خواهد به این اسانی صلح کند و در طرف مقابل هم وقتی
حضرت علی از ماجرا با خبر شد گفت مثل اینکه طلحه و زبیر نمی خواهند بین ما
صلح برقرار شود و این چنین بود که جنگخونینی بین بزرگترین صحابه رسول الله
(صل الله علیه و سلم )ایجاد شد .

وقتی
جنگ شعله ور شد از هر دو طرف یعنی حضرت علی و حضرت طلحه تصمیم گرفتند تا
از راه دیگری برای سرکوبی قاتلان حضرت عثمان عمل کنند بنا براین حضرت علی
فریاد زد :

ای
دوستان و برادران امروز زمام نفس خود را محکم در دست بگیرید و با دست و
زبان علیه این مردم ادامی نکنید ،زیرا انان برادران مسلمان شما هستند ،اگر
هم از طرف انها حرکتی انجام گرفت شکیبایی کنید و مواظب باشید در فردای
قیامت بر شما سبقت نگیرند ،کسی در فردای قیامت محکوم می شود که در ان روز
علیه او حجت و دلیل اقامه شود .

امام
حسن بصری از قیس ابن عباد نقل می کند :هنگامی که حضرت علی صحنه های تکان
دهنده کشتار مسلمانان را می دید به فرزندش حسن فرمود :ای فرزندم کاش پدرت
20 سال پیش مرده بود و این صحنه ها را نمی دید . حضرت حسن در جواب فرمود
:پدر جان مگر من چقدر شما را از این اقدام نهی کردم .حضرت علی فرمود :ای
فرزندم فکر نمی کردم کار به اینجا کشیده شود .

از
طرف دیگر کعب ابن سور که افسار شتر ام المو منین را می کشید با این نیت که
از وقوع جنگ جلو گیری کند مصحفی را برداشته بین دو سپاه ایستاد و انان را
به انچه در قران امده فرا خواند ،اما ناگهان تیری پرتاب شد و به او خورد و
در همانجا به شهادت رسید.

حضرت
عایشه وقتی دید به فریادهایش توجهی نمی کنند دست به دعا بر داشت و قاتلان
حضرت عثمان و کسانی که این جنگ را به راه انداخته بودند را نفرین کرد وقتی
حضرت علی متوجه شد ایشان نیز همراه ام المو منین دشت به دعا بر داشت.

پس
از خاموش شدن جنگ ،حضرت علی وقتی ام المو منین را سالم دید سوار بر شتر
دیگری کرد و همراه تعدادی از زنان با احترام کامل به مدینه فرستاد.

تاملی در واقعه جمل :

با
این مختصر توضیحی که بیان شد مشخص می شود که بزرگان دین و صحابه هیچ کدام
قصد جنگ را نداشته بودند و کسانی خواستار جنگ بودند که جنگ را اغاز کرده و
می خوا ستند اسلام نابود شود و با اسلام و مسلمانان دشمنی دیرینه ای داشته
اند (منا فقان).

بعد
از اتمام جنگ فردی از حضرت علی در مورد اختلا فی که بین ایشان و حضرت طلحه
و زبیر رخ داده بود سخن می گفت که حضرت علی فرمود در مورد انها تنها با
نیکی یاد کنید و جز خیر بر زبان نیاورید . من امیدوارم که من و عثمان و
طلحه و زبیر از جمله انهایی باشیم که خداوند در مورد انها گفته است :"و
نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرور متقابلین".

در
پایان از همه دوستانی که از این وبلاگ بازدید می کنند تقاضا دارم که
درمورد اختلافاتی که بین صحبه وجود داشته خود سرانه قضاوت نکنند و به عده
ای بد گویی نکنند چرا که اگر بر فرض محال هم عده ای اشتباه کرده باشند این
یک خطای اجتهادی است و بنا بر فرموده غالبا حضرت محمد مصطفی (صل الله علیه
وسلم)که فرمودند :در اجتهاد دو ثواب است و اگر در اجتهاد دچار اشتباه شوند
باز هم از یک ثواب برخوردار خواهند بود. بنا بر این دوستان عزیز چرا در
مورد کسانی که خداوند از انها ابراض رضایت کرده مازبان به بد گویی و طعن و
نفرین باز کنیم و خود مان را مستحق عذاب الهی قرار دهیم . 

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در چهارشنبه 87/1/21 و ساعت 2:47 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ک................س
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا