سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جشن رشد 





وقتی هر کدومشونو بغل می کردم یه حس خوبی داشتم

یه حس گرم

احساس می کردم تو آغوش برادرم هستم

خیلی خوشحال بودم

یه شور عجیب داشتم

تو جایی بودم که چند سال هر روز بهترین و بدترین ساعت های زندگیمو اونجا گذرنده بودم

 

جشن رشد

جشن نوزدهمین اتفاق رشد

آخرشم یادمان

ودوباره جمله همیشگیه من و امین

ما گرفتار سنگینی سکوتی هستیم که گویا قبل از هر فریادی لازم است.

کاش می شد گریه را نوشت

 

 

یاده اون پرنده کوچولو میفتم که میخواد از لونش بپره بیرون

می خواد پرواز کنه

می خواد به اوج برسه

همه پرنده کوچیکای رشد از لونشون پریدن بیرون

امیدوارم همیشه تو اوج باشن

 

از سوتی آقا رزاقی نمیشه گذشت

توی یادمان نوشت اردوی اصفهان اردوگاه شهید بهشتی

تو این اردو آقا رزاقی با ما نبود

ما با آقا رزاقی اردو تنکابنو سال اول رفتیم نه اردو اصفهانو

 

 

دوستتون دارم...


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 6:33 عصر
نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ک................س
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا