سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اسلام دین مهر 

تو
یکی از پستهای قبلی در مورد مسیحی شدن یه مسلمون(!!!!!!) با شما عزیزان
صحبت کردم. خواستم تا یه ریزه دیگه به این مطلب بپردازم. اینجوری که من
بعد از خوندن مطلب این آقا دستگیرم شد، گویا رفتار بندگان خدا(حالا هر کس
که باشه زیاد مهم نیست) باعث این تصمیم گیری شده و بعد از تغییر دین این
آقا اسلام رو به عنوان یه دین ستیزه جو معرفی کرده.

اولا،
اگه یه نفر کوچکترین شناختی از اسلام داشته باشه میدونه که پیامبری که این
دین رو معرفی کرده به عنوان پیامبر رحمت معروفه که به این مورد حتی در
قرآن هم اشاره شده، پس کسی که به عنوان رحیم معرفی شده نمیتونه آدم جنگ
افروزی باشه. نمیگیم که مسلمونا اصلا جنگ نکردن ولی تمام اونا جنبه دفاع و
حفظ دین داشته که البته از اوجب واجبات به حساب میاد. مگه مسیحیا تا حالا
هیچ جنگی انجام ندادن یا پیروان ادیان دیگه؟ پس با این تعبیر کلیه ادیان
خونریز هستن و آدم اصلا دین نداشته باشه بهتره! مگه همین رییس جمهور عاقل
و بالغ و هوشمند(به ادعای بعضیا) آمریکا خودشو یه مسیحی دوآتیشه نمیدونه؟
پس چطور چند ساله داره خون مردم بی گناه رو تو شیشه میکنه؟

مسئله
بعدی اینکه ما باید دقت کنیم رفتار هر کسی نشون دهنده نیاتش نیست. مثلا،
در صدر اسلام انسانهایی بودن که خودشونو مسلمون معرفی میکردن. یه عده که
خب اعوان و انصار پیامبر بودن و آدمایی بودن مثل حضرت علی(ع) که تکلیفشون
معلومه و هنوز که هنوزه اسوه و الگو هستن، ولی یه عده بودن مثل معاویه و
عمروعاص و یزید و ... که در ظاهر مسلمون بودن ولی رگ و پی اسلامو داشتن
اساسی نابود میکردن. دست به قتل اولاد پیغمبر هم که زدن. حالا ما باید
بیایم و درست بچسبیم از اینا؟ خب اگه راست میگی برو ببین پیامبر کی بود،
علی کی بود، فاطمه کی بود، حسن و حسین و سجاد و ... کی بودن. چرا میای و
فقط معاویه ها رو میبینی؟ عمروعاص و یزیدها رو میبینی؟

من
که میگم این آقا نه تنها در مورد اسلام کوچکترین تحقیقی نکرده بلکه اومده
و هر مزخرفی که هر کس و ناکسی در مورد اسلام گفته به گوش جان قبول کرده و
شده اینی که الان هست. اصلا قبلا هم گفتم اگه مسیحی و یهودی و ... هم درست
دینشونو بشناسن و دقیق مطالعه کنن و بی تعصب فکر کنن به طور قطع و یقین
میان مسلمون میشن چه برسه به ما که داریم تو این دریای بزرگ شنا میکنیم و
مثل ماهی قدر آب رو نمیشناسیم.

در
آخر فقط به حق همین شب و روزای عزیز یه آرزو و دعا دارم که آقامون که همه
منتظرشیم و دیگه داره طاقتمون طاق میشه بیاد و ما رو نجات بده از این همه
جهلی که اطرافمونو گرفته. پس با هم میگیم: مهدی جان انتظار هم از نیامدنت
بی تاب شد.

عمریست که از حضور او جا ماندیم

در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر ماست که ما برگردیم

ماییم که در غیبت کبری ماندیم
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/17 و ساعت 7:28 عصر
نظرات دیگران()
ایمان 

خیلی از ماها منتظر اومدنش هستیمَ یعنی اینطور وانمود میکنیم

و میگیم ای کاش بیاد و ما دونباله رو رهش باشیم

راست میگیم؟

ما اگه امام زمان رو قبول داریم اگه میخواهیم اونی باشیم که دوست داره

اگه چهارچوب اسلام رو قبول داریم 

چرا دروغ میگیم؟چرا نماز نمی خونیم یا اگه میخونیم راحت قضا میشه

چرا پدرو مادرو اذیت میکنیم؟چرا غیبت میکنیم تهمت میزنیم نگاه بد میکنیم چرا چرا و هزاران چرای دیگر

ولی هیچوقت عمدا دستامونو رو اتیش نمیگیریم چون ایمان داریم میسوزونه

ولی این کارهای بد را راحت انجام میدیم

علتش ایمان ضعیف نیست؟

حرفهای قشنگی بلدیم

ولی به حرفهامون ایمان داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/17 و ساعت 7:26 عصر
نظرات دیگران()
آیا واژ? نکاح اهانت به زنان است؟ 

 سلام
دوستان . خب اینطوریه دیگه . اینهمه وبلاگ به اسلام و قرآن و پیامبر و
عزیزانش اهانت میکنند ؛ بدون اینکه کسی از آنها بد بگوید و مسئولین سایتها
به آنها اعتراضی کنند ولی من به جرم اینکه به این اهانتها جواب میدهم باید
توسط مسئولین محترم میهن بلاگ فیلتر شوم و وبلاگ خودم را در این سایت
بازسازی کنم. از تمام دوستانی که به درخواست من در مورد مطلب اعتراض آمیزی
که در کامنتهایشان برایشان گذاشته بودم ترتیب اثر دادند تشکر میکنم و ان
شاء الله اجرشان با خدا باشد.

 و
اما بعد در یکی از سایتهای به اصطلاح ردیه نویس مطلبی دیدم . با همین نام
که در بالای متن میبینید: « آیا واژ? «نکاح» اهانت به زنان است؟».

 از
دوستان غیر مذهبی که این وبلاگ را میخوانند خواهش میکنم که اگر روزی مطلبی
دیدند که با عباراتی چون "آخوندها حقیقت را وارونه جلوه میدهند" ، "اسلامی
که به ما نشان میدهند اینطوری نیست" یا "تاریخ اسلام را به صورت تحریفشده
به ما نشان میدهند" سعی در هیجانزده کردن مخاطبان دارند ، فوری چشم خود را
نبندند و ابتدا مطلب را به لحاظ منطقی بررسی کنند. چه بسیارند تحریفگرانی
که با همین حرفها طرف مقابل را خام میکنند و بعد کوهی از دروغ و افترا را
به خوانندگان تقدیم میدارند به این مطالب توجه کنید:

« آیا
میدانید واژ? نکاح که آخوندها همیشه در خطبه عقد برای ازدواج جوانان این
سرزمین میخوانند به چه معناست؟ اینها حتی در مراسم ازدواج هم به جوانان ما
اهانت میکنند.

معنی واژ? نکاح برابر است با واژ? F U C K .

آیا درست است که در مراسم ازدواج به اسم خواندن خطبه عقد به جوانان این مرز و بوم اهانت شود؟»

 

و اما جوابی به این دروغها:

 

_
نکته انحرافی از همان جایی مشخص میشود که نویسنده یاوه گو برای ترجم? یک
واژ? عربی به سراغ زبان انگلیسی میرود در حالی که زبان فارسی خیلی به زبان
عربی نزدیکتر است ، چرا باید یک واژ? عربی را به زبان انگلیسی برای فارسی
زبانان برگردانند؟

 

_فرض
محال بگیریم که واژ? نکاح در یکی از معانی خود مترادف این واژه باشد ؛ یک
واژه ، در یک جمله معنی پیدا میکند. آیا اگر کسی شما را «خر» بنامد شما به
این خاطر که یکی از معانی «خر» ، "بزرگ" است ، فکر میکنید به شما توهینی
نشده است؟ شما میتوانید به «دفتر» مدیر دانشگاه یا آموزشگاهتان وارد شوید
ولی آیا میتوانید به «دفتر» مشقتان هم وارد شوید؟!این لغات فارسی هستند ؛
شما حسابش را بکنید که معنای لغات در زبان عربی که کاملترین زبان است و با
تغییر فتحه و کسره و ضمّه معنی لغت زیر و رو میشود چگونه است.

 

_صد
البته نویسنده این مطلب لغت را به عمد معنای ناصحیح کرده است. برای یافتن
معنی این لغت به سراغ فرهنگ المورد که تألیف یک نویسند? عرب به نام «روحی
البعلبکی» است میرویم:

نکاح: ازدواج ، عروسی ، پیوند زناشویی.

 

_ ببینید این نویسنده چقدر پست و حقیر است که به جای آوردن معنای اصلی واژه چنین دروغی میبافد. ضمن اینکه نویسنده از کلم? S E X  نیز که
به معنای داشتن رایطه جنسیست استفاده نمیکند بلکه برای تحریک خوانندگان از
واژه ای استفاده میکند که به معنای تجاوز کردن است یا در واقع رابطه جنسی
وحشیانه را در ذهن انسان تداعی میکند . البته من زبان انگلیسیم زیاد خوب
نیست ولی آنقدری عربی میدانم که بفهمم ، نکاح هرگز به چنین معنایی نبوده
است.

 

 خدایا امروز با وجود این یاوه گویان خودت به داد دینت برس زیرا دشمنانت حتی به ما حق پاسخگویی را هم نمیدهند!

 


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در جمعه 87/1/16 و ساعت 6:48 صبح
نظرات دیگران()
چرا اسلام محکوم است 

چرا اسلام محکوم است؟

 

  حتما
برای جوانان جای سؤال است که چرا با وجود این همه خشونتی که در سایر دینها
دیده میشود، این اسلام است که محکوم به خشونت میشود؟ برای پاسخ به این
سؤال توجهتان را به موارد زیر جلب میکنم:

 

?. تا
چند قرن پیش، مسلمانان تا قلب اروپا پیش رفته بودند و عثمانی تا نزدیک شهر
وین پیش رفته بود. کشورهای اروپایی وحشت بسیاری از عثمانی داشتند و این
باعث شد که با هم متحد شوند و با قرنها مبارزه عثمانی را که کم کم سلاطین
بی لیاقتی زمام امورش را در دست گرفته بودند، در پایان جنگ جهانی اول دچار
فروپاشی کنند و تقریبا تمام متصرفات اروپایی او در این سالیان از آن
جداشد. پیش از این هم مسلمین در زمان امویان، اسپانیا و جنوب فرانسه، را
متصرف شده بودند. غربیها به خوبی با روحی? پیشرفتی که اسلام دارد و باعث
شد که اقوام ضعیف و ناتوانی چون اعراب و ترکها به این فتوحات برسند، آشنا
هستند و نمیخواهند دوباره روزی را ببینند که مسلمین به اوج رسیده باشند.

  شاید
بگویید، مسلمین که دیگر قدرتی ندارند. اتفاقا غربیها نیز با مطالع? تاریخ
اسلام میبینند که مسلمین بعد از دو حمل? وحشتناک مغولها و تیمور، که تمام
قوای مسلمین را ،مگر آنچه در مصر و غرب سوریه بود، منهدم کرد؛ دوباره به
قدرت دست یافتند و سه حکومت قدرت مند در هند، ایران و عثمانی ایجاد کردند
که عثمانی از جنوب تا مصر از غرب تا مراکش و از شمال غرب تا دروازه های
وین پیش رفت. البته حال و روز امروز مسلمین خیلی بهتر از وضعیتشان بعد
تهاجمات، مغول و تیمور است، پس غربیها بسیار نگرانند که مسلمین دوباره
برخیزند.

 

 با
این اوصاف غربیها با این تهمتهای ناروا سعی دارند هم جوانان مسلمان را از
اسلام منزجر کنند و هم غیرمسلمانها را بر ضد اسلام بسیج کنند.

 

?. از سوی دیگر، تبلیغات و رسانه ها و شرکتهای بزرگ، در دست غربیها و
یهودیهاست و آنها با تمام قوا بر ضد اسلام مسلمین مطلب مینویسند. غربیها
حتی بازیهایی میسازند که در آنها، بچه ها باید به طرف کسانی که به عربی
حرف میزنند یا مسلمانند شلیک کنند. جالب اینکه این گونه تبلیغات در ایران
هم با استقبال کامل روبرو میشود.

  در این شرایط مسلمین قادر نیستند که در برابر این تبلیغات گسنرده، تبلیغ زیادی بکنند، زیرا امکانات کمتری در اختیار دارند.

 

  از
سوی دیگر، در این راه، غربیها و صهیونستها دست به تحریف تاریخ و حقایق نیز
میزنند و حقایق ناب اسلام را و تاریخ پرشکوه زندگی را خدشه دار جلوه
میدهند! واقعا در عجبم که چگونه پیامبر را در ماجرا نبرد با خیبریان و بنی
قریظه محکوم جلوه میدهند! در حالی که تمام مدارک موجود حقانیت پیامبر را
در این جنگها نشان میدهند.

 

اکنون
با این اوصاف فقط میتوانیم از جوانان بخواهیم که در مورد دینشان تحقیق
بیشتری کنند و تاریخ خودشان را به خوبی بشناسند تا در دام انحرافگران
نیفتند. یادمان باشد که معیار ما برای هر چیز قرآن است و هر عملی که در
تضاد با قرآن بود و از اسلام نقل شد، را باید رد کنیم زیرا عملی که
غیرقرآنی باشد ضداسلامیست.


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در جمعه 87/1/16 و ساعت 6:45 صبح
نظرات دیگران()
زندگینامه حضرت محمد 

نسب محمّد(ص)

 

 نسب محمّد(ص)،
به اسماعیل، ذبیح الله، باز میگردد. بنا به نظر شیعه اجداد محمّد(ص)، همگی
مؤمن و موحد بوده و هرگز به پرستش غیر خدا نپرداخته اند.

 

پدر
محمّد(ص)، عبدالله بن عبدالمطلب، فرزند بزرگ قبیل? قریش بود، که حاکمیت
شهر مکه، واقع در سرزمین حجاز عربستان، را در دست داشت. چنانکه پیش از این
گفته شد. مسجدالحرام و در قلب آن خان? کعبه، در شهر مکه قرار داشت.
ابراهیم(ع) این محل را، مرکز یکتاپرستی قرار داد ولی بدبختانه به خاطر جهل
بشر این محل به مرکز بت پرستی عربستان تبدیل شد و خانه کعبه را از بتهای
قبایل پر کردند. لازم به ذکر است که عبدالله طبق قول معروف، وقتی دو ماه
یا کمی بیشتر از بدنیا آمدن فرزندش گذشته بود، از دنیا رفت.

 

  مادر پیامبر خدا(ص)، آمنه نام داشت که گویند از  نظر فضیلت و مقام بالاترین زنان قریش و از قبیل? بنی زهره بود. مادر آمنه نیز از زنان بزرگ روزگار خویش بود.

 

ولادت محمّد(ص)

 

  گویند
محمّد(ص)، در شهر مکه و در سال عام الفیل متولد شدند.نام این سال را به
واسط? ماجرای حمل? ابرهه،با سپاهی سوار بر فیل، به خان? کعبه و نزول عذاب
الهی بر ایشان، عام الفیل نامیده اند که معنایش «سال فیل» است.

 

  به
لحاظ تاریخ مسیحیان، نیز ولادت پیامبر را برخی 580 میلادی و گروهی 573
میلادی دانسته اند. به هر حال به لحاظ تاریخ هجری زمان ولادت پیامبر 53
پیش از هجرت است و شکی در آن نیست.

 

  در
روز ولادت با سعادت محمّد(ص)، بین شیعیان و اهل سنت،به انداز? چند روز
اختلاف نظر وجود دارد و مورخین مختلف تاریخ میلاد ایشان را هشتم، دهم،
دوازدهم و هفدهم ربیع الاول دانسته اند.

 

  در
مورد محل دقیق ولادت پیامبر خدا(ص) نیز اختلاف نظر وجود دارد. برخی گویند
در خان? محمّد بن یوسف ثقفی به دنیا امد و برخی گویند در شعب بنی هاشم
متولد گردید. برخی اخبار کم اعتبار دیگر نیز موجود هستند که بعضی از آنها
محل ولادت را خارج از مکه میدانند.

 

  در
مورد نامگذاری پیامبر(ص) نیز دو نظر وجود دارد. برخی گویند در خواب آمنه
مأمور شد که نام «محمّد» را بر او بگذارد و برخی گویند عبدالمطلب این نام
را بر او نهاد و علت را چنین توصیف کرد: «میخواستم در آسمان نزد خدا و در
زمین نزد مردم ستوده باشد» (محمّد یعنی ستایش شده، ستوده)

 

حوادثی در شب ولادت

 

  گویند
در شب میلاد محمّد(ص) حوادثی چند رخ داد که نشانگر ظهور کسی بود که بزودی
به ظلمها پایان میدهد. بنده از آوردن آنها خودداری میکنم ولی برای تحقیق
در مورد آن میتوانید به کتاب «امالی» شیخ صدوق مراجعه نمایید.

 

دوران شیرخوارگی

  بزرگان قریش و مکه را عادت بر آن بود که نوزادان خود را برای شیردادن و بزرگ کردن به زنان قبایل بادیه‌نشین
میسپردند و این عمل علل مختلفی داشت و از آن جمله این بودکه: هوای آزاد و
محیط صحرا برای رشد و تربیت سالم بچّه مناسب است، زنان خودشان زمان آزاد
بیشتری داشته باشند و اینکه اعراب صحراء زبان فصیحتری داشتند.

 

محمّد(ص)
را ابتدا برای شیر دادن به ثویبه سپردند و سپس حلیم? سعدیه از بادیه آمد و
او را برای شیر دادن به بادیه برد. برخی میگویند روزهای نخست را خود آمنه
به محمّد(ص) شیر داده است.

 

  ابن
هشام از حلیم? سعدیه نقل میکند که زمانی که شیردادن محمّد(ص) را پذیرفت
سالی بود که دچار قحطی و خشکسالی بودند و پس از پذیرفتن پیامبر، برکات بر
او نازل گردید. از این رو وقتی محمّد(ص) دوساله شد و او را نزد مادرش برد
از او خواست که او را به میان قبیله خود بازگرداند که این درخواست مقبول
واقع شد. منابع شیعی هم از حلیمه نقل میکنند که برعکس سایر کودکان که صبح
با کسالت بیدار میشوند همیشه با شادابی و پاکیزه از خواب برمیخواست.

 

  برخی
مورخین سنّی از ماجرای شق سینه در دوران پس از شیرخوارگی سخن میگویند و آن
اینکه جبرئیل روزی بر محمّد(ص) که در حال نگهداری از گله بود، نازل شد و
سینه‌اش را شکافت و لخته خونی از قلب محمّد(ص) بیرون کشید و گفت این بهر?
شیطان است از تو! حلیمه چون پی به ماجرا برد او را نزد مادرش برد که البته
مادرش در مورد شأن و مقام و شرایط ولادت او سخنان فراوان بدو گفت. اما این
ماجرا از دیدگاه منتقدانه قابل قبول نیست و علل آن عبارت است از:

 

?. هر داستانی که در تاریخ بیاید صحیح نیست. بسیاری از وقایعی که در تاریخ
نقل میشوند مانند همین داستان، افسانه‌ای هستند. در غیر عقلانی بودن این
داستان همین بس که بگوییم که مگر در قلب کودک خردسالی سیاهی و ناپاکی وجود
دارد که کسی بخواهد انرا بیرون بیاورد؟؟  مگر خدا همه را پاک خلق نمیکند؟

 

?. باید
توجه داشت که این ماجرا هر چند در برخی کتب آمده ولی این نمیتواند قابل
قبول باشد و بدیهیست که از اسرائیلیات است چرا که تأییدگر ادعای مسیحیون
مبنی بر این است که شیطان در وجود هر پیامبری اثر داشته مگر عیسی مسیح!!

 

?. اساسا" خیلی غیر عقلانی است که معصومیت با خارج کردن لخت? خون بدست آید.

 

?.اگر معصومیت اینگونه بدست میاید چرا پیامبران پیشین و و ائمه چنین ماجرایی را تجربه نکردند؟

 

 ?.
میدانیم که معصومیت از طرف خدا به فرد داده میشود ولی با این داستان
اینگونه به ما تلقین میشود که در شرایط آزمایشگاهی قادر به ایجاد عصمت در
انسانها هستیم!

 

  در مورد بازگرداندن محمّد(ص) از سوی حلیمه  ابن
اسحاق گوید: مسیحیان حبشی محمّد(ص) را دیدند و به حلیمه گفتند ما او را از
دست تو خواهیم ربود و به شهر و دیار خود خواهیم برد، زیرا میدانیم
آینده‌ای درخشان دارد. حلیمه از ترس مسیحیان حبشی پیوسته مراقب او بود تا
وقتی که او را به مادرش تحویل داد.

 

مورخین
شیعه نیز نقل میکنند که فال بینی در بازار عکاظ محمّد(ص) را دید و فریاد
زد: این کودک را بکشید ولی حلیمه او را پنهان کرد و به میان قبیله خود برد.

 

به هر روی اکثر مورخین معتقدند پیامبر خدا تا سن پنج سالگی در بین قبیل? سعد زندگی کرد و سپس حلیمه او را به نزد مادرش برد.

 

بازگشت به مکه و رحلت آمنه

 

  وقتی
محمّد(ص) به مکه باز میگشت در بین کوچه‌های مکه حلیمه او را گم کرد و
سراسیمه به نزد جدش آمد و موضوع را گفت و قریشیان به دنبال او گشتند و او
را در بالای شهر مکه یافتند و نزد جدش بردند.

  عبدالمطلب بسیار به محمّد(ص) علاقه و توجه داشت و در این مورد در تاریخ ماجراهایی موجود است.

  با
آمدن محمّد(ص) به مکه مادرش تصمیم گرفت فرزند خود را برای دیدار
خویشاوندانش به یثرب ببرد. متأسفانه در بازگشت از این سفر در منزلی به نام
«ابواء» آمنه بیمار شد و وفات یافت و در همان مکان به خاک سپرده شد.

 

------------------------------------------------------

منابع اصلی:

 

?. زندگانی حضرت محمّد(ص) ]منبع شیعه[

?.خورشید نبوت ]منبع سنّی
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در جمعه 87/1/16 و ساعت 6:44 صبح
نظرات دیگران()
عوامل پیشرفت و تعالی همه جانبه 
عواملی که ما را در مسیر پیشرفت وتعالی همه جانبه قرار
می دهد عبارتند از:
هدف : هر شخصی در درجه اول اهمیت باید اهداف خود را مشخص نماید اهداف باید
روشن وواضح ودست یافتنی باشند.
پشتکار: بدیهی است هر فعالیتی با مشکلاتی همراه است و آنچه برای دستیابی
به هدف وحل مشکلات ضروری است داشتن اراده وعزم راسخ است .
آمادگی روبرویی با شکست : هر شکست میتواند به عنوان یک تجربه مطرح باشد و
به هیچ وجه نباید مایه دلسردی ویا عقب نشینی گردد .
متکی به کشور خود بودن : ملت ایران در برابر متجاوزان با قدرت می ایستد
این به خاطر جلوه ای از کرامت وعزت انسانی است و ملت زیر بار تحمیل نمی
رود.
حل مشکلات به طور مداوم : هر ایرانی باید مراحل برخورد مشکلات را پیدا
کند.
الف) شناسایی مشکل ب)جستجو برای یافتن مشکلات ج) پیدا نمودن راه حل های
موجود
د) مورد آزمایش قراردادن هر راه حل ه)انتخاب بهترین راه حل و) اجرای راه
حل انتخابی تمایل به مشورت با کارشناسان : هر سئوالی پیش آمد باید از اهل
فن پرسید .کم دانستن وزیاد گفتن ،مانند نداشتن وزیاد خرج کردن است .
سلامت فکری و روحی : هر شخص برای موفقیت باید احساس سرحالی ونشاط نماید.
مسئولیت پذیری :هر شخص مسئول عواقب هر اقدامی است واین یک واقعیت است .
متاسفانه این عادت در جامعه وجود دارد که افراد ، مسئولیت هر شکستی را به
دیگران نسبت می دهند و این یک خطر جدی است.
اعتماد به نفس : کسی که در هر نماز تماس خود را با قدرت لایزال الهی احساس
کند و ایمان به اینکه هرگز از آن نیروی عظیم جدا نخواهد شد اعتماد وسلامت
نفس و توکل وصف ناپذیری خود به خود در او تلقین خواهد شد . تلاش برای
اجرای پروژه های بلند مدت دیدگاه مثبت: چنانچه افراد جامعه بخصوص نسل جوان
دچار دیدگاه منفی گردند دیگر مجالی برای نواندیشی و فعالیت باقی نخواهد
ماند.
اطلاعات فنی و خدماتی : بدون آگاهی وتخصص فنی ، در فعالیت مورد نظر و بدون
داشتن اطلاعات جامع مسلما هر فرد به استقبال شکست می رود.
شجاعت: باید با شجاعت و بدون تزلزل ادامه مسیر داد و از دشمنان هراسی به
دل راه نداد.
دسترسی به منابع مالی: برای اجرای یک طرح موفق دسترسی به منابع مالی از
اولین قدمها محسوب می شود.
«هر کار بزرگ در آغاز محال به نظر می آید.دشوارترین همان قدم اول است »
1- اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید این اتفاق ممکن است در تمام طول
دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که
ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود
پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر
آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما
معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید
بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب می شوند. با یک چنین
اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه می دارید. یک ایده نوین را
جایگزین این تفکر غلط کنید. 2- اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد
کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را
وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر
کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از
افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز
کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد
کنید حتماً آن را امتحان کنید. 3- تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس
آن بربیایی هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت
بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند.اگر تصمیم
دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که
خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً
نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید
آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند
که می توانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار
دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی
انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزش های خود را دست کم نگیرید، به
راحتی دیگران متوجه توانایی های شما خواهند شد. 4- برای شروع کاری تازه
خیلی دیر شده میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون 75 و برای خانم ها 79
است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این
رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها
به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع
کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که
ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای
انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک
سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ
کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی
لذت بیشتری خواهید برد. 5- پذیرش جبر مطلق این شما هستید که زندگی خود را
کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده
شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را
تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می
آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب
بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند
واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن
شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را
به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این
کار را انجام دهند. 6- قدر و لیاقت شما محدود نیست این حقیقت که شما زنده
هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد.
اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن
زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند
که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی
را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول
دارم. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید.
شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از
صمیم قلب آنرا دوست می دارید. 7- جهان اطراف ما تغییر نمی کند دنیا از شما
تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت
در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو
و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی
دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام
دهید؟ 8- هیچ کس مرا قبول ندارد من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ
ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود
اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما
اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته
نکنید. 9- من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم من این جمله را بارها و
بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که
انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که
من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از
طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم. اصلاً مهم نیست که افکار
شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده
جدید را خلق کرده اید. 10- هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید.
برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این
مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را
داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی
تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه
مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید.

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در پنج شنبه 87/1/15 و ساعت 12:54 صبح
نظرات دیگران()
لهجه زیبای مردم فارس 
سلام دوستان تو این پست وبلاگ می خوام مقداری از لهجه مردم روستای بایگان که روستای محل زندگی منه براتون بگم روستای بایگان از توابع شهرستان فیروزاباد فارس هست در اینجا چند تا وازه به لهجه خودم رو براتون معنی میکنم مثلا ما به اب=او   یا بیا=بیو  بریم=هوشیم   نگاه +سی  نگاه کن =سی کو   بشین= هونی    پاشو=پابه     تخم مرغ=خاگ  جوجه =جیجه    انار= نار  خوب دوستان نظرتون چیه ولی خداییش اگر من بخوام با لهجه اصلی با هاتون صحبت کنم هیچی نمی فهمین مثل این جمله اگه تونستین بخونین جایزه دارین ولی نمیتونین بخونین
مو امنمیشا سی تو کار کنم میه نوکرت هسمخوب تونستی بخونی!!!!!
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در پنج شنبه 87/1/15 و ساعت 12:53 صبح
نظرات دیگران()
<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ک................س
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا