ولادت و تحصیل دکتر باهنرشهید محمد جواد باهنر در سال 1312در شهر کرمان در محله ای به نام "محله شهر" که از محله های بسیار قدیمی و مخروبه شهر کرمان بود، به دنیا آمد. ایشان فرزند دوم خانواده و دارای نه خواهر و برادر بود. پدر ایشان پیشه ور ساده ای بود که زندگی محقرانه ای داشت و به واسطه مغازه کوچکی که در سرگذر محله داشت امرار معاش می کرد. شهید باهنر در سن پنج سالگی به مکتب خانه ای سپرده شد و نزد بانوی متدینه ای قرآن را فرا گرفت از حدود یازده سالگی با راهنمایی حجةالاسلام حقیقی، فرزند بانوی متدینه مکتب خانه، به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز نمود. حجةالاسلام ایرانمنش پسردائی شهید باهنر در این باره می گویند: "حدود سن 5 سالگی بود که با هم در کرمان به مکتب خانه رفتیم، در آنجا خواندن قرآن و در ضمن خواندن فارسی و دیوان حافظ را فرا می گرفتیم. در آن زمان مدرسه خیلی کم بود و تعداد معدودی بودند که به مدرسه می رفتند و کسانی که از نظر مالی در حد متوسط و یا ضعیف بودند به همین مکتب خانه اکتفا می کردند و بعد دنبال کسب و کارمی رفتند؛ چون دیگر مقتضیات زمان اجازه نمی داد. مدرسه معصومیه بعد از سالها که در دوران رضا خان تعطیل شده بود، فعالیت های خود را آغازکرد و چند نفری از طلاب را پذیرا شده بود. شهید باهنر مقدمات را با نصاب البیان و جامع المقدمات شروع نمود و در کنار دروس رسمی حوزوی، تحصیلات جدید را نیز پی گرفت و به صورت متفرقه در امتحانات شرکت می نمود و موفق شد مدرک پنجم علمی قدیم را اخذ کند. در این دوران، تحصیلات دینی ایشان به حدود سطح رسیده بود و در اوائل مهر ماه 1332 جهت ادامه تحصیلات دینی عازم شهر قم گردید. در سال اول ورود به حوزه علمیه قم، در مدرسه فیضیه سکونت یافت و دروس کفایه و مکاسب را نزد اساتیدی چون آیت الله سلطانی، آیت الله مجاهدی و شیخ محمد جواد اصفهانی فرا گرفت و در همین سال بود که دیپلم کامل متوسطه را نیز اخذ کرد. در ادامه و تکمیل دروس دینی از سال 1333 به درس خارج علما حاضر شد و ضمن شرکت در درس خارج فقه آیت الله بروجردی که آن زمان با توجه به مرجعیت ایشان و گستردگی درس از نظر تعداد شاگردان صورت خاصی داشت به درس خارج اصول حضرت امام خمینی (ره) نیز حاضر می شد و مدت هفت سال یعنی تا اوائل سال 41 از دروس خارج فقه و اصول امام بهره مند گردید. شهید باهنر هم چنین به مدت شش سال در درس فلسفه (اسفار) علامه طباطبائی شرکت نمود و در کنار آن نیز از درس تفسیر علامه که بعدها به صورت کتاب "المیزان" منتشر شد بهره های فراوانی کسب نمود. شهید باهنر در توصیف دوران تحصیل خود در حوزه عملیه چنین می گوید: "ما بهترین خاطرات علمی و تحصیلی مان را در این دوراننه ساله تحصیلات قم داریم" در سال سوم ورود به حوزه علمیه قم و پس از گرفتن مدرک دیپلم، دکتر باهنر در امتحانات دانشگاه شرکت کرده و وارد دانشکده الهیات شد و به ادامه تحصیلات دانشگاهی در کنار دروس حوزوی پرداخت و با توجه به این که دروس دانشگاهی از نظر علمی و کیفی مطالب جدید و تازه ای برای ایشان نداشت، به ندرت در کلاسها حضور پیدا می کرد و لذا حدود سال 37 دوره لیسانس را به پایان رساند. در ادامه تکمیل تحصیلات دانشگاهی و پس از اخذ لیسانس، دوره فوق لیسانس رشته امور تربیتی و دکترای الهیات را گذراند. شهید باهنر در حدود سالهای 36-35 به شهر مقدس نجف مشرف شد و تصمیم داشت در آنجا به ادامه تحصیلات دینی خود بپردازد، لذا در مدرسه آیت الله بروجردی سکونت یافت و در درس آیت الله حکیم شرکت می نمود، اما به دلایلی از جمله حضور عالمان برجسته در حوزه علمیه قم، مجدداً به حوزه علمیه قم بازگشت. مدت توقف ایشان در نجف به یک سال نیز نرسید. آغاز فعالیت های فرهنگی و اجتماعیدر سال سوم اقامت ایشان درقم و مدرسه فیضیه، به مدرسه حجتیه نقل مکان کرد و در حجره ای با بزرگانی چون حجةالسلام هاشمی رفسنجانی، آیت الله موحدی کرمانی، حجت الاسلام مهدوی کرمانی و ... هم اطاق شد و این آشنایی زمینه همکارهای فرهنگی، مطبوعاتی و انقلابی آینده را فراهم نمود. در سال 1336 با همکاری و کمک آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدوی کرمانی نشریه مکتب تشیع را منتشر نمود. نوع مقالات و مطالب مطروحه در نشریه باعث تحول فکری و فرهنگی عمیقی در حوزه علمیه قم شده بود و به علت استقبال طلاب و علما انتشار آن به صورت فصلنامه در آمد و به دلیل اقبال بیش از انتظار و حساسیت و توجه رژیم به این مسئله در نتیجه پس از انتشار هفت شماره، توقیف شد. جناب آقای هاشمی رفسنجانی در این رابطه می گوید: "ایشان در اداره مجله مکتب تشیع نقش درجه اول داشت. در سال 36 یا 37 من و ایشان و عده دیگری از دوستان که حدوداً چهار پنج نفر می شدیم تصمیم گرفتیم یک مجله منتشر کنیم... عمده مسئولیتهای فرهنگی مانند چاپ و رسیدگی به مقالات، به دوش آقای باهنر افتاد. البته ما هم همکاری می کردیم اما چون ایشان قلمش از ما بهتر بود و یک مقدار سابقه کار مطبوعاتی داشت، آمادگی بیشتری در ایشان وجود داشت.... لذا مجموعاً کاربسیار خوبی در آمد و در آن روزها که تیراژ ده هزار و پانزده هزار خیلی بود اولین چاپ ما با تیراژده هزار بود که بلافاصله تمام شد و پیش فروش کرده بودیم." اولین دستگیری هاشهید باهنر که در سال 37 جهت انجام سفر تبلیغیبه آبادان عزیمت کرده بود به مناسبت تقارن به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران به صورت دو فاکتو (de fact ) حمله شدید و سختی به این مسئله نمود و پس از پایان سخنرانی توسط شهربانی دستگیر شد و این اولین بر خورد شهید با رژیم پهلوی بود. دومین دستگیری ایشان مصادف بود با جریانات خرداد ماه سال 42؛ قرار سومین دستگیری همزمان بود با سخنرانی های تند و انقلابی ایشان شهربانی کل در تاریخ 21/12/42 موضوع دستگیری ایشان را چنین به همکاری با هیئت موتلفهیکی از مهمترین فعالیت های شهیدباهنر در ابتدای حضورشان در تهران، آشنایی با هئیت موتلفه بود. شهید باهنر به وسیله شهید بهشتی به تشکیلات هئیت موتلفه وارد شد و در حوزه ها و کانون های آن به آموزش عقیدتی نیروهایی موتلفه پرداخت. شهید باهنر در تعمیق مفاهیم و آموزش های دینی اعضای هیئت موتلفه از مباحث و مطالبی که شهید مطهری تهیه کرده بودند و نیز بحثهایی که خودشان آماده می کردند، بهره برداری و استفاده می کرد. پس از ترور حسنعلی منصور توسط هیئت موتلفه و دستگیری سران آن و متلاشی شدن سازمان، به منظور ایجاد وحدت و انسجام و جلوگیری از فروپاشی و انزوا و پراکندگی نیروهای مبارز و متعهد، شهید باهنر با همفکری دیگر بزرگان چون شهید بهشتی، شهید مطهری، هاشمی رفسنجانی و ... تصمیم گرفتند یک تشکیلات نیمه علنی به وجود آورند.
![]()
موسسه رفاهپوششی که برای این تشکیلات تدارک دیده شد در واقعیک پوشش اجتماعی و خدماتی بود. نام این تشکیلات موسسه تعاونی و رفاه بود که از جمله اهدافش کارهای امداد، تشکیل صندوق های قرض الحسنه و تاسیس مدارس بود. در پوشش فعالیت های علنی موسسه رفاه، ارتباطات مخفی نیروهای مبارز و فعالیت های غیر علنی صورت می گرفت و توسط این موسسه کانونهای موتلفه هدایت می شد. شهید رجائی یکی از کسانی بود که رهبری بعضی از کانون ها را برعهده داشت و با نام مستعار"امیدوار" در جلسات آنان شرکت و برنامه های آموزشی و تعلیماتی خود را اجرا می کرد. آقای هاشمی رفسنجانی در توضیح تشکیل موسسه رفاه چنین می گوید: "معمولاً در نهادهایی که در زمان رژیم گذشته توسط مسلمانان انقلابی تشکیل می شد یک عده معینی بودند که به صورتهای مختلف به عنوان مشاور، کمک یا عضو، در این کارها نقش داشتند. در موسسه رفاه چون یک موسسه فرهنگی، رفاهی و خدماتی و هم چنین انقلابی بارزی بود، ایشان از اول عضو بودند و عضو هیئت امنا و هیئت مدیره هم بودند و بیشتر کارهای فرهنگی را به ایشان و آقای رجایی سپرده بودیم. در کارهای جنبی مانند سخنرانیها واردوها و جلسات و کارهای دیگری هم که داشتیم، ایشان جزو افراد اساسی بودند و در حقیقت باید از ایشان به عنوان یک عضو نیرومند مهم رفاه و به عنوان یکی از موسسین نام برد". هر چند شهید باهنر عملاً از موسسین رفاه بود اما بطور رسمی ساواک با در خواست عضویت ایشان در هیئت موسسین مخالفت نموده بود. تبلیغ و ارشادشهید باهنر پس از ورود به تهران و آغاز فعالیتهای فرهنگی و سیاسی خود، از سال 44 اقداماتی را جهت ارشاد و تبلیغ مبانی دینی برای اقشار مختلف مردم، انجام داد. در سال 45 و 44 در مسجد جلیلی، سخنرانیها مهمی ایراد کرد. این مسجد که توسط آیت الله مهدوی کنی اداره می شد و امامت جماعت آن نیز بر عهده ایشان قرار داشت یکی از مراکز تجمع نیروهای مذهبی متعهد و مبارز بود و به دلیل حساسیت و توجه رژیم به آن معمولاً از طرف ساواک چند منبع برای آن گمارده شده بود تا گزارش کاملی از فعالیت های آن دریافت دارد. هم چنین دکتر باهنر در سالهای 45 و46 در هئیت مکتب الحسین حضور می یافت و در مورد مسائل اسلامی و مشکلات جامعه و وظایف مسلمانان و چگونگی هدایت و رشد مردم بیاناتی می فرمود با عنایت به اینکه در مکتب الحسین عناصری از موتلفه اسلامی و حزب ملل شرکت می کردند و پایگاه نیروهای مبارز مذهبی محسوب می شد، ساواک چند منبع را مامور این هیات ها کرده بود و گزارشات آن را پیگیری می کرد. منبع ساواک از جلسه 16/3/46 مکتب حسین (ع) چنین گزارش می دهد: "... سپس شیخ باهنر واعظ اظهار داشت ما باید از امام حسین (ع) سرمشق بگیریم و با یزید و ظالمین بیعت نکنیم و تسلیم حکومت بی دین و ظالم نشویم. رهبر عالیقدر اگر بیعت می کرد خیلی راحت تر بود ولی در عوض دین از دستمان می رفت. نامبرده افزود رهبر عالی مقام شیعیان جهان و آیت الله حکیم به اتفاق در مورد جنگ با اسرائیل فتوی داده اند و این موضوع مورد استقبال کشورهای اسلامی قرار گرفته است." هم چنین ایشان در تاریخ 30/3/46 می گوید: "... هیچ کس جز امام وقت شهید باهنر در ادامه روشنگری های خود و توجه مردم به اوضاع سیاسی همزمان با سخنرانی شهید باهنر در مکتب الحسین، شخصیت های مبارز در زمانی که آیت الله طالقانی در مسجد حضور داشتند و در حصر و یا
![]()
مسجد الجواد و حسینیه ارشاد از جمله مراکز دیگری بودند که شهید فی الجمله اینکه شهید باهنر و دیگر روحانیون مبارز از زمینه ها و ممنوع المنبر شدنبه دنبال اظهارات و سخنان شهید باهنر درخصوص جشن های 2500 ساله شاهنشاهی و بیاناتی که به تعبیر رژیم تحریک آمیز بود، وی توسط ساواک احضار و سپس ممنوع المنبر گردید. ممنوع المنبر بودن ایشان تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. با این وجود ایشان به مناسبت های مختلف در محافل و هیاتها مبادرت به سخنرانی می نمود. دکتر شیبانی در رابطه با حوادث انقلاب چنین نقل می کند: "خاطراتی که از شهید باهنر دارم سخنرانی ایشان در شیراز بود که ساواک به شدت جلوگیری می کرد و قرار بود که این سخنرانی حتماً برگزار شود. ایشان عبا و عمامه را کنار گذاشت و باکت و شلوار سخنرانی کرد و تا ساواک آمد جریان را بفهمد از جلسه فرار کرد". گسترش فعالیت های فرهنگیشهید باهنر در دوران ممنوع المنبربودن، ضمن اشتغال به امر اصلاح کتب درسی، فعالیت های فرهنگی و آموزشی دیگری را با کمک و مساعدت همفکران خود انجام می داد؛از جمله تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی. این دفتر موفق شده بود که سالانه میلیون ها نسخه کتب مفید را منتشر کند و در چند ساله آخر پیش از انقلاب و به دنبال تعطیل شدن شرکت انتشار، در واقع محلی بود برای مراجعه کسانی که به دنبال کتب مفید اسلامی بودند. در این دوران هم چنین ایشان با کمک آیت الله موسوی اردبیلی کانون توحید را تاسیس کردند. این مرکز تبدیل به کانون علمی تبلیغی مهمی در تهران شد. لازم به یادآوری است که مهندس موسوی طرح ساختمان آن را تهیه نمود و با کمک و پشتیبانی شهید باهنر موفق به تکمیل و راه اندازی آن مجتمع عظیم شد. هم چنین شهید باهنر در تاسیس مدرسه راهنمایی مفید و نیز در ایجاد بطور خلاصه اهم فعالیت های فرهنگی ایشان در این دوران عبارت است از: 1- تاسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی 2- تاسیس و راه اندازی مدرسه راهنمایی مفید 3- تاسیس مکتب امیرالمومنین (ع) 4- تاسیس و بنای کانون توحید 5- راه اندازی و تاسیس مدرسه رفاه دستگیری مجدددر سال 1352 و به دنبال فعالیت های گسترده شهیدباهنر و حساسیت و کنترل شدید ساواک بر اعمال و رفت و آمدهای ایشان، و به منظور تضعیف روحیه و تزلزل در اراده محکم ایشان در مبارزه علیه رژیم، دستگاه امنیتی شاه به طور مرتب و مکرر، نزدیکان به خصوص همشیره ایشان را دستگیر و مورد بازجویی قرار می داد و در بیابانهای اطراف تهران رها می کرد. به دنبال این قضایا و در پی گزارش یکی از اهالی محل مبنی بر تکثیر و توزیع اعلامیه در منزل شهید باهنر، بلافاصله ساواک به منزل ایشان یورش برده و ضمن بازرسی و توقیف برخی کتب، ایشان را دستگیر و پس از چند روز با اخذ تعهد آزاد کرد شهید باهنر خود در این باره می گوید: "یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد. خواهری داشتم که نزد ما زندگی می کرد و آمدند و او را دستگیر کردند و دستگیری های بسیار عجیبی بود.مرتب دستگیر می کردند و چند روز نگه می داشتند و گاهی در بیابان ها رها می کردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر و عمدتا اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند از او بپرسند که ما با چه گروه هایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسائلی را تعقیب می کنیم". عضویت در کمیته تنظیم اعتصاباتیکی از کمیته های شورای انقلاب،کمیته اعتصابات بود. وظیفه این کمیته دامن زدن به اعتصابات بود و در مواردی که در خصوص نیازهای ضروری مردم مشکلی به وجود می آمد این کمیته، چگونگی اعتصابات را تنظیم می کرد. به خصوص در جریان اعتصاب کارگران نفت مشکلاتی برای سوخت مردم به وجود آمد و بنا به دستور حضرت امام، شهید باهنر به عضویت این کمیته درآمد و با سفر به نقاط مختلف کشور به رتق و فتق امور مربوط به اعتصابات پرداخت. عضویت در شورای انقلاباندیشه تشکلی به نام "شورای انقلاب" باتوجه به شرایط خاص آن زمان در میان روحانیون معتمد امام وجود داشت. بحث جدی در این زمینه در سفری که استاد شهید مرتضی مطهری به پاریس داشت با امام خمینی (ره) مطرح شد. بنا بر نوشته آقای هاشمی رفسنجانی: "... آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس دستور رهبر عظیم الشان انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند، حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر و هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اولیه شورای انقلاب تعیین کرده و اجازه داده بودند که افراد دیگر با نظر این پنج نفر اضافه شوند. در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد. "این شورا در آذر ماه 1357 شکل گرفت و با توجه به شرایط خاص کشور درزمان پیش از پیروزی انقلاب ،این شورا در هدایت و برنامه ریزی امورانقلاب و دادن مشورت های لازم به رهبر معظم انقلاب (امام خمینی ره) نقش مهمی ایفا می نمود. تشکیل حزب جمهوری اسلامیدر سال 1357، پس از آزادی از زندانشهید باهنر و شهید بهشتی، به همراه برخی شخصیت های دیگر نسبت به تشکیل حزب جمهوری اسلامی اقدام نمودند و مرامنامه و اساسنامه آن را تهیه کردند و بدینوسیله تشکیلات حزب جمهوری اسلامی رسماً فعالیت خود را آغاز کرد. نقش ایشان در حزب بسیار تعیین کننده بود و در همه کارها با وی مشورت می شد. پس از شهادت شهید بهشتی در فاجعه خونین انفجار دفتر مرکزی حزب در هفتم تیر ماه سال 60، شهید باهنر به دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب گردید و این مسئولیت را تا زمان پذیرش پست نخست وزیری به عهده داشت. نخست وزیریبه دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری وانتخاب شهید رجایی به عنوان ریاست جمهوری، بنا به پیشنهاد شهید رجایی، شهید دکتر باهنر در سال 1360 به عنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی گردید. و مجلس نیز به نخست وزیر و وزرای وی رای اعتماد داد. خصوصیات اخلاقی شهید باهنرشهید بزرگوار دکتر باهنر در کنارتحصیل علوم و همت و تلاش خستگی ناپذیر در پیشرفت تحصیلی در زمینه کسب کمالات اخلاقی و اتصاف به اخلاق حسنه اسلامی، مجاهدات و مراقبت هایی را مبذول می داشت. در این زمینه گفتار مقام معظم رهبری بسیار گویاست: "... ایشان خصوصیات اخلاقی داشت که نظیر آن را ما خیلی کم داریم؛ مرحوم شهید مطهری و بیش از ایشان شهید بهشتی بسیار شیفته خصوصیات اخلاقی دکتر باهنر بودند مهمترین خصوصیات ایشان این بود که کار زیاد و مفید و جمع و جور را بدون هیچگونه تظاهر و هیجان ظاهری انجام می داد.مردی عمیق، صبور و بردبار، کم حرف، متین، پرکار، جدی، صمیمی، صدیق و با صفا بود. ایشان در نوشتن خوش ذوق، ادیب و دارای نوشته ای آهنگین و زیبا بود. و به هر حال یک انسان کم نظیر و برجسته بود." در مورد خصوصیات اخلاقی شهید باهنر، حجةالاسلام مهدوی کرمانی که مدت اصولاً از نماز شب و نمازهای مستحبی غفلت نمی کرد و حتی بعضی از
شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و
شهید آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه دربارهی
"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم
گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از
"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونینشهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه
مجموعهی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب میشد که یکی از هدفهای آن
"یک هفتهای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جستوجوی "حقیقت" ماجرا به
کار گروه جهاد در جبههها ادامه یافت و با شروع عملیات والفجر هشت، شکل کاملاً
"انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند
اولین شهیدی که دادیم علی طالبی بود که در عملیات طریق القدس به شهادت رسید و
اواخر سال 1370 "موسسهی فرهنگی روایت فتح" به فرمان مقام معظم رهبری تاسیس شد
شهید آوینی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت
او در سال 1367 یک ترم در مجتمع دانشگاهی هنر تدریس کرد، ولی چون مفاد مورد
سالهای 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی
زندگینامهعلی صیاد شیرازی در سال ???? شمسی در شهرستان درگز در استان خراسان
به دنیا آمد و پس از تحصیلات دبیرستان، وارد دانشگاه افسری شد. وی در سال [ویرایش] مسئولیتهاصیاد شیرازی نقش حساسی در آزادسازی خرمشهر ایفا نمود و حضور او در هشت سال جنگ ایران و عراق پیروزیهای متعددی را برای ایران به همراه داشت. وی در تیرماه ???? به فرمان امام خمینی به عضویت شورای عالی دفاع منصوب شد و در اردیبهشت، ???? به درجه سرتیپی ارتقاء یافت. صیاد شیرازی در سال ???? به سمت معاونت بازرسی ستاد ارتش، در شهریور ???? به سمت جانشین رئیس ستاد کل ارتش و در فروردین، ???? از سوی فرمانده کل قوا به درجه سرلشگری نائل آمد که این درجه با افتخار شهادت به سپهبدی ارتقاء یافت. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانوادههای نظامیان، از شهری
او پس از پیروزی انقلاب با رحیم صفوی و حجت الاسلام سالک آشنا میشود و پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به غرب اعزام میگردد. و با
[ویرایش] مرگسرانجام صیاد شیرازی در بامداد بیست و یکم فروردین ???? به وسیله عوامل سازمان مجاهدین خلق ایران در شهر تهران و در مقابل خانه مسکونیاش ترور شد. جسد وی با حضور سیدعلی خامنهای، مقامات لشکری و کشوری وقت و عدهای از مردم[کدام مردم، چه تعداد و چه کسانی] در گورستان بهشت زهرا دفن شد.
زندگانی امام حسین (ع )
دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی . و به این ترتیب نام پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6)فرزندش به عنوان عقیقه (7) نقره صدقه داد.
پی نوشتها: در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1) ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213 احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2) الشیعه ، جزء ,11 ص .167 امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3) شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (?) بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60 معانی الاخبار، ص .57 (?) در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6) مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد. کافی ، ج 6، ص .33 (7) مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8) سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9) ذخائر العقبی ، ص .122 (10) الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11) سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12) است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد. الاصابه ، ج 1، ص .333 (13) تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14) مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است . ارشاد مفید، ص .173 (15) رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16) مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18) این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم یکسره به عرفات می روند. کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19) لهوف ، ص .53 (20) کامل الزیارات ، ص .105 (21) کامل الزیارات ، ص .101 (22) کامل الزیارات ، ص .121 (23) کامل الزیارات ، ص .147 (24) عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25) ارشاد مفید، ص .214 (26) مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27) اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28) ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29) انساب الاشراف . سوره نحل ، آیه .22 (30) تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31) مناقب ، ج 2، ص .222 (32) الامامة والسیاسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33) از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (34)
مقدمه
بدون تردید در میان زنان و بانوان اسلامی ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترین چهره دینی ، علمی ، ادبی ، تقوایی و اخلاقی در میان مسلمانان و دیگر مردم جهان به شمار می رود . شخصیت فاطمه زهرا ( ع ) سیده نساء العالمین ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگویی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضیلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصیت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسین ( ع ) سرور شهیدان تربیت یافتند ، و نیز زینب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه یکتا در سخنوری و حق طلبی که پیام حسینی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ریا و پستی و دنیاپرستی را از چهره یزید و یزیدیان به یک سو زد . کیست که نداند که مادر در تربیت فرزندان بویژه دختران ، سهم بسیار زیادی دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه یگانه دختر بازمانده پیغمبر ( ص ) از خدیجه کبری می باشد . چه بگویم درباره پدری که پیغمبر خاتم و حبیب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سیه کاری بود ؟ چه بگویم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی او نیست ؟ و فصیحان و بلیغان جهان در توصیف سجایای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد . درجه وفاداری خدیجه ( ع ) نسبت به پیامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستی اش ، تاریخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پیامبر اکرم نیز تا خدیجه زنده بود زنی دیگر نگرفت و پیوسته از فداکاریهای او یاد می کرد . از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است " . عایشه سپس نقل می کند : روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : او بیوه زنی بیش نبوده است ، پیغمبر سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج کرد . خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود . عایشه سپس می گوید : به پیغمبر عرض کردم از این سخن نظر بدی نداشتم و از گفته خود پشیمان شدم . باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنین مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خدیجه از پیغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنیه ابو القاسم برای پیغمبر از همین فرزند پیدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله یا طیب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زینب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقیه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نیز به ازدواج عثمان - پس از رقیه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره این ازدواج پر شوکت و برکت است . ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت می دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراین در هنگام هجرت ، سن آن بانوی یگانه نزدیک نه سال بوده است . نامها و لقبهایی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوینده صفات و سجایای ملکوتی اوست ، مانند : صدیقه طاهره ، زکیه ، زهرا ، سیدة النساء العالمین و خیر النساء و بتول ... . کنیه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنین ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابیها " یعنی " مادر پدرش " می باشد که نشان دهنده علاقه بسیار زیاد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و این که با همه کمی سن از آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکیه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خدیجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابیها را پیغمبر ( ص ) به دختر عزیزش عنایت کرد . چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار می رود و مانند " ام الخبائث " که به شراب ( سرچشمه همه زیانها و بدیها ) می گویند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته می شد ، بنابراین ام ابیها به معنی منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولایت است ، و براستی زهرا ( س ) درخت سایه گستری بود که میوه های شیرین امامت و ولایت را به بار آورد . دوران زندگی فاطمه زهرا ( ع ) چگونگی ازدواج فاطمه ( ع ) و علی ( ع ) در سال یازدهم هجری در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر ( ص ) پیش آمد و چه دردآور بود جدایی این پدر و دختر - پدری چون پیامبر گرامی که همیشه هنگام سفر با آخرین کسی که وداع می کرد و او را می بویید و می بوسید ، دخت گرامیش بود و چون از سفر بازمی گشت ، اولین دیدار را با دخترش داشت . پیوسته از حالش جویا می شد و رازی از رازها را در گوش جانش می گفت و دختری که پیوسته از کودکی در کنار پدر بود و از او پرستاری می کرد ، گاهی با زنان هاشمی به میدان جنگ می شتافت تا حال پدر را جویا شود . چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه درافتاد که پیامبر ( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه کوه احد شتافت و سر و صورت خونین پدر را شستشو داد و از خاکستر حصیری که سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهای آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود یافت - دختری که لحظه به لحظه که از کارهای خانه داری و بچه داری فراغت می یافت ، به خدمت پدر می رسید و از دیدارش بهره مند می شد ... آری لحظه جدایی این چنین پدر و دختری فرارسید و چه زود فرارسید . پیامبر ( ص ) در بستر بیماری افتاد و رنگ رخسارش نمایانگر واپسین لحظات عمرش بود . عایشه روایت می کند که پیغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرین رمقهای حیات ، دختر عزیزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزدیکش نشانید و در گوش او رازی گفت که فاطمه سخت به گریه افتاد . پس از آن سخن دیگری گفت که ناگهان چهره فاطمه شکفته شد . همگان از دیدن این دو منظره متضاد متعجب شدند . راز این رازگویی را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را به من گفت ، بسیار محزون شدم و عنان شکیبایی از دستم بشد ، گریه کردند ، او نیز متأثر شد ، دیگر بار در گوشم گفت : دخترم ! بدان تو نخستین کسی از خانواده هستی که به زودی به من ملحق خواهی شد . به شنیدن این بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود راضی هستی که " سیده نساء العالمین و سیده نساء هذه الامة " باشی ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسندید راضی ام . باری ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان این امت - این نو گل خندان باغ رسالت بر اثر تندبادهای حوادث ، زود پر پر شد و چندی بعد از پدر بزرگوارش به وی پیوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه اسلام . آری ، مرگ پدری مهربان و دگرگونیهایی که پس از رسول خدا ( ص ) روی نمود ، روح و جسم دختر پیغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وی در روزهایی که پس از مرگ پدر زیست ، پیوسته رنجور ، پژمرده و گریان بود . هرگز رنج جدایی پدر را تحمل نمی کرد و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد . او مردن را بر زیستنی جدا از پدر ، ترجیح می داد . سرانجام ، آزردگیها و ناتوانی تا بدان جا کشید که دختر پیغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بیماری او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را دلداری دادند و یا به دیدنش رفتند ؟ ظاهرا جز یکی دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان کسی از این بانوی گرانقدر غم خواری نکرد . اما زنان مهاجر بویژه انصار ، که از آزردگی و بیماری فاطمه ( ع ) خبر یافتند ، با مهربانی نزد او گرد آمدند و از او عیادت و دلجویی نمودند . دختر پیامبر ( ص ) در بستر بیماری نیز ، در پاسخ کسانی که از او احوالپرسی می کردند ، سخنانی فصیح و بلیغ بر زبان می راند . سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانویی داغدیده و ستم رسیده می نمود ، اما بحقیقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه انگیزی در آینده بیم می داد . باری ، دخت پیامبر ( ص ) گفتنیها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به " گلشن رضوان " شتافت . حضرت امام علی انقی الهادی (ع)
صورت و سیرت حضرت امام هادی (ع)
در ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم: بمب جنسی، سلاح جدید ارتش امریکا
نویسنده در این مقاله در چند دهه اخیر و به دنبال انجام مطالعات و آزمایشهای مختلف در جهت تونی نورمن آیا استخاره با قرآن صحیح است؟ رجوع استخاره استخاره لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|