تصویر چشمان تو را در رویا ها کشیدم، باغ
گلی از جنس مریم ها کشیدم، تو گم شدی در جاده های ساکت و دور، من هم به
دنبال نفس هایت دویدم
تو اون فرشته ای که وقتی در فصل بهار قدم میزنی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهات رو بوسه بزنند
خوردن شیرینی خیلی راحته? خوندن داستان شیرین هم راحته? اما پیدا کردن دوست شیرین خیلی سخته! تو چطوری منو پیدا کردی؟
کاش بدانی روشن ترین ستاره بخت منی . پس بتاب و دنیای مرا روشن کن .
دنیا را برایت شاد شاد و شادی را برایت دنیا دنیا ارزومندم
بهترین لذت دنیا زمانیه که اصلا انتظارش رو نداری و زیباترین اونا دوست داشتن است . پس حالا که انتظارش رو نداری، دوستت دارم
من به زیبایی چشمان تو غمگین ماندم وبه اندازه هر برق نگاهت به نگاهی نگران، تو به اندازه تمام تنهایی من شاد بمان
یارو یه سگ فلج داشته، هر وقت دزد میومده، سگه رو می گذاشته توی فرغون و دنبال دزده میدویده
یارو برای درد بیضه میره پیش دکتر:دکتر به اونجاش دست میزنه میگه: الان چه حسی داری؟ یارو میگه: دوست دارم دکتر
قزوینی ها زنگ در خونشونو روی زمین گذاشتم و روی دیوارشون نوشتن که بر پدر و مادر کسی که با پا زنگ بزنه
غضنفر ساعت سه نصفه شب مست و پاتیل میرسه در
خونه، هرکار میکرده نمیتونسته کلید رو بکنه تو قفل در. خلاصه اونقدر سر و
صدا میکنه تا زنش بیدار میشه، ازون بالا داد میزنه: اصغر اقا کلید
بندازم؟! میگه: نه بابا کلید دارم، سوراخ بنداز!
فرشتگان از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو
انقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفریدم
چون این مخلوقه من تا غمگین نباشه به یاد خالقش نمی افته
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم. منت عشق
از نگاه پر شرابت می کشم. ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم. تا نفس
باقیست اینجا انتظارت می کشم
غضنفر و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف
نمیزدند. زن غضنفر وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای غضنفرمیگذاره
که: منو فردا ساعت ? بیدار کن. صبح زنه ساعت ?? از خواب پا میشه، میبینه
غضنفر براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه
یارو می خواسته خرگوش بگیره می ره پشت درخت صدا هویج در میاره
از دست زمانه تیر باید بخوری دائم غم ناگزیر باید بخوری صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست بچه تو هنوز شیر باید بخوری
یه روز یه نفر به پسرش می گه این جوری که تو
داری درس می خونی در آینده حتی یه گوساله هم نمی شی. اصلا می دونی گوساله
چیه ؟ پسر: آره که می دونم گوساله، کسیه که باباش گاو باشه
در راه رسیدن به اوج با مردم مهربان باش چرا که هنگام سقوط با همان مردم رو به رو خواهی شد
امشب مرا غم دیوانه کرده در خانه ی دل ،
کاشانه کرده امشب غرورم را فدایی میکنم من ای دل برایت دست و پایی میکنم
من امشب به کویش میروم ، با گریه سویش میروم شاید دلش را ، با اشک خود آتش
زنم در تاب و در تب افکنم ، یکبار دیگر میروم امشب به سویش میگویم از دردم
برایش امشب به کویش میروم ، با گریه سویش میروم
جان اسیر دل....دل اسیر دوست.....دوست چه میداند؟؟دل اسیر اوست
هنوز پشت هر در بسته ای ترا جستجو میکنم با
هر نگاه ساده ای ، تا انتهای چشمانت غرق میشوم دستانم از سردی نبودن تو
میلرزد چون زمستان دل خسته ام ، پر از تاول ست در دلم باران میبارد ،
زمینش یخ زده است دستانم میلرزد تنم سرذ است فکرم در تابوت خالی تن سرد
خیابان به انزوا رفته است کاش میشد
دلم را در گوشه ی شیشه ای آسمان نگاهت ، دفن
میکردم تا ترا در ترانه های پائیزی جستجو نکند در دلم رخت های کثیفی
میشویند سینه ام طاقت آه هایم را ندارد کاش میتوانستم احساسم را در بی
نهایت شب ، به خاک بسپارم یا نگاهم را از روزهای رفته ، پنهان کنم دلشوره
ی خاطرات دور ، مرا به تباهی کشیده است
اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو را دوست دارم مرا دوست داشته باشی

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 10:51 صبح
نظرات دیگران()