چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی اونوقت اروم زیر لب بگی : گل من باغچه ی نو مبارک...
شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می
آغاز کسی باش که پایان تو باشد مجنون کسی باش کلیلا تو باش و یک چیز عاشق هیچ کس نشو من اینو از ته دل گفتم
اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه انکه بمانم و فراموشت کنم یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل اگه نمیتونی کسی رو دوست بداری بدون لیاقت دوستی نداری اگه دوسم نداری بدون عقل نداری
ای که درفصل خزانم دیده ای بارنگ زرد این زمستانم نبین من هم بهاری داشتم عشق یعنی علاقه نه کفگیر و ملاقه من عاشق تو هستم من تو رو می پرستم یه لنگه کفش به دستم منتظر تو هستم دوستت دارم عاشقانه تا ابد یادت همیشه توی قلبم هست بهترینهارو برات میخوام جواد ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون اگر میخواستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
سر چه باد که فدای قدم دوست کنم این ردایست که هر بی سر و پائی دارد یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی اگر عاشق شدن جرم و گناهه دل عاشق شکستن صد گناهه بیا تا در این خاک در این مرزعه ی pak بجز عشق بجز مهر دگر هیچ نکاریم زندگی زیباست ای زیباپسند زنده اندیشان به زیبایی رسند آنقدر زیباست این بی بازگشت کز برایش می توان از جان گذشت
سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم اگه هیچ کس برام نموند واسه اینکه سبب منم ... !! توکه یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که توباشی ومراغم ببرد
درباغ ارزوهایم تورامی بینم وتوحتی یک شاخه محبت از باغ مهربانی دلم نمی چینی.... مردم وخاکسترم رابادبرد بهترین یارم ای نگاهت رونق فردای من در تومعنی می شود دنیای من ای کلامت بهترین اثبات عشق باتوماندن آرزو.رویای من دوست های خوب مثل ستاره ها هستند حتی وقتی نمی بینیشون خیالت راحته که سر جاشون هستند( همیشه ستاره بمان ) مرا میبینی و هر دم زیارت می کنی دردم تو یک دم گمان مبر که زیاد تو غافلم بنشسته ام خموش و خدا داند دلم مایل به وصل گل نبود هیچ بلبلی اندازه ای که من به وصال تو مایلم
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز گفتند خلایق که توئی یوسف ثانی چون نیک اگر نمک باعث شوریست عجیبست یار من این همه نمک دارد و شیرین است خبرت هست که از خوبی خود بی خبری بخدا خوبتر از خوبتری
اگه دیدی زندگی چیز زیادی بهت نداد بدون شاید چیز زیادی ازش نخواستی
االو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی
یه سلام آلبالویی به تو که خیلی هلویی، یه سلام توتفرنگی به تو که خیلی قشنگی، یه سلام پرتقالی به تو که خیلی باحالی
گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآید! گفتم که
زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در
کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت... کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر: که داده ات نعمت است؛ نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان
هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی
فراموشم مکن هرگز / ولی گاهی به یاد آور / رفیقی را که می دانی / نخواهی رفت از یادش
هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی
من امشب از غزل از مثنوی از گریه سرشارم / سرم را میگذارم بی تو روی شانه ی تارم پری های خیالم ناگهان در رقص می آیند / که تو شرقی ترین آئینه می آیی به دیدارم سرت را میگذاری روی زیر اندازی از چشمم / نگاهم میکنی چشمی که عمری کردی انکارم دل من گر چه چشم زخمی اسفندیار اما / چگونه میتوانم از نگاهت دست بر دارم تو رفتی و منم ماندم با شعر و سه تار اما / به دندان پشت دستم مینویسم دوستت دارم
کاش هرگزدرمحبت شک نبود ؛ تک سوارمهربانی تک نبود ؛ کاش برلوحی که برجان دل است ؛ واژه تلخ خیانت حک نبود
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است. از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد. از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت… گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان. از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است . از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است . از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد. از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که پایان ندارد
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن باهم نیست عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود و او هیچوقت نفهمد که چرا خیس نشد . . . به امید عشق های واقعی
هرجای دنیا که باشی و هر کاری که داری میکنی اینو بدون که یک قلب هست که همیشه واسه تو میتپه اونم قلب خودته…
شبی دل بود و دلدار خردمند دل از دیدارِ نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در سه شنبه 87/1/20 و ساعت 12:16 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|