چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی اونوقت اروم زیر لب بگی : گل من باغچه ی نو مبارک...
شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی
روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می
اومد ولی هوا ابری نبود.میدونی چرا؟اون روز فرشته هاداشتن از اون بالا
گریه میکردن.چون یکی از اونا کم شده بود.
آغاز کسی باش که پایان تو باشد مجنون کسی باش کلیلا تو باش و یک چیز عاشق هیچ کس نشو من اینو از ته دل گفتم
اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم
با از مسلمانی یهودا میشوم میروم ثابت نشینم همچو نوح یا به ساحل میرسم یا
غرقه دریا میشوم تقدیم به زینب گلم که مرا با عشق اشنا کرد دوستت دارم هادی
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه انکه بمانم و فراموشت کنم
یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
را به کلافی بفروشیم و خریداری نیست/فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
که در این شهر طبیب دل بیماری نیست
اگه نمیتونی کسی رو دوست بداری بدون لیاقت دوستی نداری اگه دوسم نداری بدون عقل نداری
ای که درفصل خزانم دیده ای بارنگ زرد این زمستانم نبین من هم بهاری داشتم
عشق یعنی علاقه نه کفگیر و ملاقه من عاشق تو هستم من تو رو می پرستم یه لنگه کفش به دستم منتظر تو هستم
دوستت دارم عاشقانه تا ابد یادت همیشه توی قلبم هست بهترینهارو برات میخوام جواد
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون
مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار یا یار به من یا هردو بمیریم
و به پایان برسیم تقدیم به عزیزترینم توی این دنیا جواد امیدوارم همیشه
زنده باشی دوستت دارم
اگر میخواستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
سر چه باد که فدای قدم دوست کنم این ردایست که هر بی سر و پائی دارد
یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی
گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ...گفتم
اگه بارون نیامد چی؟ گفتی اگه چشمای تو بباره اسمون گریش میگیره ...گفتم
:یه خواهش دارم وقتی اسمون چشمام خواست بباره تنهام نذار - گفتی به چشم
...حالا من دارم گریه می کنم و آسمون نمی باره ........تو هم اون دور دورا
ایستادی به من می خندی .
اگر عاشق شدن جرم و گناهه دل عاشق شکستن صد گناهه
بیا تا در این خاک در این مرزعه ی pak بجز عشق بجز مهر دگر هیچ نکاریم
زندگی زیباست ای زیباپسند زنده اندیشان به زیبایی رسند آنقدر زیباست این بی بازگشت کز برایش می توان از جان گذشت
سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم اگه هیچ کس برام نموند واسه اینکه سبب منم ... !!
توکه یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که توباشی ومراغم ببرد
درباغ ارزوهایم تورامی بینم وتوحتی یک شاخه محبت از باغ مهربانی دلم نمی چینی....
مردم وخاکسترم رابادبرد بهترین یارم
مراازیادبرد مانده ام درکوچه های بی کسی سنگ قبرم رانمیسازد کسی تقدیم به
بهترین عشقم که مرافراموش کرد
ای نگاهت رونق فردای من در تومعنی می شود دنیای من ای کلامت بهترین اثبات عشق باتوماندن آرزو.رویای من
دوست های خوب مثل ستاره ها هستند حتی وقتی نمی بینیشون خیالت راحته که سر جاشون هستند( همیشه ستاره بمان )
مرا میبینی و هر دم زیارت می کنی دردم تو
را می بینم و میلم زیادت می شود هردم به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر
داری به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم
یک دم گمان مبر که زیاد تو غافلم بنشسته ام خموش و خدا داند دلم مایل به وصل گل نبود هیچ بلبلی اندازه ای که من به وصال تو مایلم
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز
از فکر من آن سرو خرامان نرود آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که
اگر سر برود از دل و از جان نرود
گفتند خلایق که توئی یوسف ثانی چون نیک
بدیدم به حقیقت که تو آنی شیرین تراز آنی به شکر خنده که گویم ای خسرو
خوبان که تو شیرین زمانی
اگر نمک باعث شوریست عجیبست یار من این همه نمک دارد و شیرین است
خبرت هست که از خوبی خود بی خبری بخدا خوبتر از خوبتری
اگه دیدی زندگی چیز زیادی بهت نداد بدون شاید چیز زیادی ازش نخواستی
االو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که
آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار
یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده
هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا
که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب و
صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه
بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی
سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بحررنج است
اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است
یه سلام آلبالویی به تو که خیلی هلویی، یه سلام توتفرنگی به تو که خیلی قشنگی، یه سلام پرتقالی به تو که خیلی باحالی
گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآید! گفتم که
ماه من شو گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوایی کزبادصبح خیزد گفتا هوای
گرمیست? اَه اَه? عرق درآمد! گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا برو به
سویی ? تا گلّ نی درآید! گفتم زمان عشرت دیدی که چون سرآمد گفتا که ای وای
دیرشد، داد مامان درآمد
زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در
دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر
سختی هاست ،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم
کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میزاشت دلمون رو تنها نمیذاشت... کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیزاشت
خدایا به داده و نداده و گرفته ات شکر: که داده ات نعمت است؛ نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان
هر وقت خواستی ببینی کسی دوستت داره توی
چشماش زل بزن تا عشقو توی چشماش ببینی اگه نگات کرد عاشقته اگه خجالت کشید
برات میمیره اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون که بدون تو
میمیره
فراموشم مکن هرگز / ولی گاهی به یاد آور / رفیقی را که می دانی / نخواهی رفت از یادش
هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی
من امشب از غزل از مثنوی از گریه سرشارم / سرم را میگذارم بی تو روی شانه ی تارم
پری های خیالم ناگهان در رقص می آیند / که تو شرقی ترین آئینه می آیی به دیدارم
سرت را میگذاری روی زیر اندازی از چشمم / نگاهم میکنی چشمی که عمری کردی انکارم
دل من گر چه چشم زخمی اسفندیار اما / چگونه میتوانم از نگاهت دست بر دارم
تو رفتی و منم ماندم با شعر و سه تار اما / به دندان پشت دستم مینویسم دوستت دارم
کاش هرگزدرمحبت شک نبود ؛ تک سوارمهربانی تک نبود ؛ کاش برلوحی که برجان دل است ؛ واژه تلخ خیانت حک نبود
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت…
گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد.
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که پایان ندارد
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن باهم نیست
عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود
و او هیچوقت نفهمد که چرا خیس نشد
.
.
.
به امید عشق های واقعی
هرجای دنیا که باشی و هر کاری که داری میکنی
اینو بدون که یک قلب هست که همیشه واسه تو میتپه
اونم قلب خودته…
شبی دل بود و دلدار خردمند دل از دیدارِ
دلبر شاد و خرسند که با بانگ « بَنان » و نام ایـران دو چشمم شد زشور عشق،
گریان چو دلبر شور و اشک شوق را دید به شیرینی، زمن مستانه پرسید بگو جانا
که مفهوم « وطـن » چیست؟ که بی مهرش، دلی گر هست، دل نیست به زیر « پـرچـم
ایـران » نشستیم و در را جز به روی « عشق » بستیم به یُـمـن عـشـق، دُر
نـاب سُـفـتیم و در وصف « وطـن » این گونه گفتیم : وطـن، یعنی درختی ریشه
در خاک اصـیل و سـالم و پـر بـهره و پـاک وطـن، خـاکـی سـراسـر افـتـخار
است که از «جمشید» و از «کِی» یادگار است وطـن، یعنی نـژاد آریـایـی
نـجـابت، مـهـرورزی، بـاصفایی وطـن، یعنی سرودِ رقص و آتش به استقبال«
نـوروزِ » فـره وش
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در سه شنبه 87/1/20 و ساعت 12:16 صبح
نظرات دیگران()
کاش چون پرتو خورشید بهار، سحر از پنجره می تابیدم، از پس پرده لرزان حریر،رنگ چشمان تورا می دیدم (به یاد فروغ فرخ زاد)
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق
شناسی از وفا عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا عشق یعنی
نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن
اسرار غیب در جام دل
شک مقدمه ی یقین, پرسش مقدمه وصول, اضطراب مقدمه آرامش
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده
ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت
در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید ...
هر گاه دیدی در اوج قدرت هستی به حباب فکر کن!
زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت
داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل
شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر
شدی سوت داورــــــ0 ?ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی
وقتی از مادر متولد شدم..صدایی در گوشم
طنین انداخت که بعد از این با تو خواهم بود. به او گفتم تو کیستی؟ گفت
:غم! فکر کردم غم عروسکی خواهد بود که من بعدها با اون بازی خواهم کرد.
ولی بعدها فهمیدم!! که من عروسکی هستم در دستان غم
خوشبختی, داشتن دوست داشتنی ها نیست, بلکه دوست داشتن داشتنی هاست.
تنها راه نگه داشتن عشق تست نکردن آن است
وقتی عشقت تنهات گذاشت نگران خودت نباش که بعد از اون چه کار کنی شرمنده دلت باش که بهت اطمینان کرد
میدونتی فرق لبخند تو با مال من چیه؟ تو وقتی شادی میخندی من وقتی تو شاذی میخندم
این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده
و استدلال شگفت انگیزی داره:وقتی به دنیا می یام سیام ،وقتی بزرگ میشم
سیام،وقتی میرم زیر آفتاب سیام،وقتی میترسم سیام،وقتی مریض میشم سیام،وقتی
میمیرم هنوزم سیام،و تو آدم سفید،وقتی به دنیا می یای صورتی ای،وقتی بزرگ
میشی سفیدی،وقتی میری زیر آفتاب قرمزی،وقتی سردت میشه آبی ای،وقتی میترسی
زردی،وقتی مریض میشی سبزی،وقتی میمیری خاکستری ای و تو به من میگی رنگین
پوست
گر باسحرها خوکنی هرشب خدارابنگری دل اگر یکسو کنی بانگ ندا را بشنوی تقدیم به عشم ندا
دنیا فراموش کند خاطره هارو تو فراموش نکن انچه میان منو توست
ساکت و تنها چون کتابی در مسیر باد می
خورد هر دم ورق اما هیچ کس او را نمی خواند برگ ها را میدهد بر باد میرود
از یاد هیچ چیز از اونمی ماند بادبان کسی او در مسیر باد مقصدش هر جا که
بادابادا بادبان را نا خدا باد است لیک او را هم خدا ، هم نا خدا باد است
سه چیز تو دنیا خیلی قشنگه: ?. نگاهی که
از حادثه ی عشق تر است. ?. لحظه شماری برای دیدنش (که خیلی هم سخته) یک
چیز تو دنیا هست که خیلی ملال آوره اینکه کنارش باشی و ازش خیلی دور باشی
کاش جمله زیبای دوستت دارم بی هیچ غرضی
بر زبان ها جاری بود! ای کاش از گفتن دوستت دارم، از ترس سوءتفاهم ها و
غلط اندیشی ها باز نمی ایستادیم، ای کاش محبت را بی هیچ چشمداشتی حتی چشم
داشت محبت، به او که دوستش داریم هدیه میدادیم ای کاش، جمله دوستت دارم را
به هوس آلوده نمیکردیم.... ای کاش...
یا رب کاش اشنای ها نبود یا به دنبالش جدای ها نبود جویمش با چشم گریان کوه به کوه نقش دل کردم رخ زیبای او
یک بوسه زلبهای تودرخواب گرفتم= گوئی که گل ازچشمه مهتاب گرفتم= هرگزنتوانی که زمن دوربمانی= چون عکس تورادردل خودقاب گرفتم
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد در
قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد آرزوی مرگ
مکردم ولی مرگ هم یادم نکرد
عشق چیزی نیست ک من و تو درآن هجی شویم بلکه باید دل هایمان در آن تحلیل شوند.
آن قدر دیوانه ام که دیوانگی ات را نمی بینم
سخت است می نوش کسی دیگر بود ،شام شب
تاریک کسی دیگر بود ... با یاد کسی که دوستش می داری؛ یک عمر در آغوش کسی
دیگر بود ... به یاد نامردی که همه چیزمو ازم گرفت اما هنوزم تا می بینمش
دست ودلم می لرزه
اگر یک اسمان دل را به قصد عشق بردارم
میان عشق و زیبایی تو را من دمست میدارم چه زیبا میشود روزی به پایان اید
این یلدادلمن اسمان گردد و روح سبز تو شیدا
بعد از سه دهه از محرومیت از عشق برای امت ایران من لبریز از عشق مجازی به دلبرا هستم.
هر گز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباشی گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی آن وقت است که دیگر عشق نیست صدقه است
در دل وجان خانه کردی عاقبت هردو را ویران کردی عاقبت
عشق باهم ایستادن در زیر بارون و با هم خیس شدن نیست عشق این است که یکی چتر دیگری بشه و اون یکی هرگز نفهمه که چرا خیس نشده
آغاز راه دوست داشتن است گرچه پایان ناپیداست ******* من هرگز به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
تنهایم , آی مردم , آی مردم ,فریاد میکنم
, تنهایم ,کسی هست؟ , به دادم برسید , نمی خواهم در این تاریکیه شب ها ,
بمانم تنها , نمی خواهم که عمرم تنهایی خیره سازد , آی مردم تنهایم ,
نمیخواهم که مرگم برِ تنهایی اید ,,ای مردم خوف دارم که بمیرم ,تنهایم به
دادم برسید
نیمه شب بود غمی تازه نفس ....ره خوابم زد و ماندم بیدار ....ریخت از پرتوی لغزنده ی شمع شاخه گلی بر دیوار
بهار است بی تو بهاری ندارم چومرغان وحشی قرار ندارم جای می روم که لاله باشد میان لاله عکس تو باشد
بگیر ازمن تو این دل یاد بود که تنها
لایق این دل تو بودی هزاران خواستند این دل بگیرند ندادم چون عزیز این دل
تو بودی (تقدیم به دوست خوب زندگیم مهسا خانم)
اگر نمی توانی بالا روی سیب باش که افتادنت اندیشه را بالا برد
دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیس است هر چه بیشتر بمونی رفتن سخت تر می شه و اگر هم بروی رد پاهات برای همیشه باقی میمونه
کاش امتداد لحظه ها تکرار با تو بودن بود
زندگی چون گل سرخی است پر از برگ و پر از
عطر و پر از خار یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و خار و گل و برگ همه
همسایه دیوار به دیوار همند
در ساحلی نشسته بودم ناگهان صدایی به من
گفت بنویس گفتم قلم ندارم گفت استخوانت را قلم کن گفتم جوهر ندارم گفت
خونت را جوهر کن گفتم کاغذ ندارم گفت پوستت را کاغذ کن گفتم چه بنویسم گفت
بنویس {عشق من دوستت دارم}
چشم هایم را به آسمانی که خدایت در آن
است دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او دراز کرده ام و از تو می خواهم
که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به سرزمین آب های
نقره ای ، به سرزمین آرزوها ببری و امشب باز به گذشته مینگرم آنجا که در
اوج نا امیدی سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را گرما
بخشیدی و امشب چون گذشته تمام حرفهایم برای توست آه...پس کی می آیی
چشمهای خسته ام انتظار آمدنت را می کشند؟
چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی اونوقت اروم زیر لب بگی : گل من باغچه ی نو مبارک...
شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی
روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می
اومد ولی هوا ابری نبود.میدونی چرا؟اون روز فرشته هاداشتن از اون بالا
گریه میکردن.چون یکی از اونا کم شده بود.
آغاز کسی باش که پایان تو باشد مجنون کسی باش کلیلا تو باش و یک چیز عاشق هیچ کس نشو من اینو از ته دل گفتم
اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم
با از مسلمانی یهودا میشوم میروم ثابت نشینم همچو نوح یا به ساحل میرسم یا
غرقه دریا میشوم تقدیم به زینب گلم که مرا با عشق اشنا کرد دوستت دارم هادی
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه انکه بمانم و فراموشت کنم
یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
را به کلافی بفروشیم و خریداری نیست/فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
که در این شهر طبیب دل بیماری نیست
اگه نمیتونی کسی رو دوست بداری بدون لیاقت دوستی نداری اگه دوسم نداری بدون عقل نداری
ای که درفصل خزانم دیده ای بارنگ زرد این زمستانم نبین من هم بهاری داشتم
عشق یعنی علاقه نه کفگیر و ملاقه من عاشق تو هستم من تو رو می پرستم یه لنگه کفش به دستم منتظر تو هستم
دوستت دارم عاشقانه تا ابد یادت همیشه توی قلبم هست بهترینهارو برات میخوام جواد
ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون
مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار یا یار به من یا هردو بمیریم
و به پایان برسیم تقدیم به عزیزترینم توی این دنیا جواد امیدوارم همیشه
زنده باشی دوستت دارم
اگر میخواستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو رو دوست دارم مرا دوست داشته باشی
سر چه باد که فدای قدم دوست کنم این ردایست که هر بی سر و پائی دارد
یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی
گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ...گفتم
اگه بارون نیامد چی؟ گفتی اگه چشمای تو بباره اسمون گریش میگیره ...گفتم
:یه خواهش دارم وقتی اسمون چشمام خواست بباره تنهام نذار - گفتی به چشم
...حالا من دارم گریه می کنم و آسمون نمی باره ........تو هم اون دور دورا
ایستادی به من می خندی .
اگر عاشق شدن جرم و گناهه دل عاشق شکستن صد گناهه
بیا تا در این خاک در این مرزعه ی pak بجز عشق بجز مهر دگر هیچ نکاریم
زندگی زیباست ای زیباپسند زنده اندیشان به زیبایی رسند آنقدر زیباست این بی بازگشت کز برایش می توان از جان گذشت
سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم اگه هیچ کس برام نموند واسه اینکه سبب منم ... !!
توکه یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که توباشی ومراغم ببرد
درباغ ارزوهایم تورامی بینم وتوحتی یک شاخه محبت از باغ مهربانی دلم نمی چینی....
مردم وخاکسترم رابادبرد بهترین یارم
مراازیادبرد مانده ام درکوچه های بی کسی سنگ قبرم رانمیسازد کسی تقدیم به
بهترین عشقم که مرافراموش کرد
ای نگاهت رونق فردای من در تومعنی می شود دنیای من ای کلامت بهترین اثبات عشق باتوماندن آرزو.رویای من
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در سه شنبه 87/1/20 و ساعت 12:16 صبح
نظرات دیگران()
• اظهارات هس چه بود:
هس مدعی شد زمانی که دستور تأسیس مرکز نابودی یهودیان
را در آشویتس به وی داده اند کشتار در اردوگاهی به نام ولزیک انجام شده
است و بعد از آن اظهارات در دادگاه نورنبرگ متفقین ادعا کردند که آلمانها
چهار میلیون نفر را در آشویتس کشته اند.
• اظهارات هس تحت شکنجه:
اظهارات هس به زبان انگلیسی نوشته شده است در صورتی
که وی اصلاً انگلیسی نمی دانست و از طرف دیگر روی برگه های اعترافات هس
لکه های خون مشاهده می شود.
شکنجه های متفقین بر این افسر آلمانی جهت
کسب اطلاعات نظامی می تواند گویای عاری از حقایق بودن آن باشد و صرفاً تحت
شکنجه های جسمی و روحی اظهار داشته است.
این نکته را باید متذکر شد که چرا سندهای اظهارات هس را که در موزه نگهداری می شوند و در معرض دید عموم قرار نمی دهند؟
• اظهارات ضد و نقیض:
از زمان مطرح شدن این مسئله ابتدا صهیونیست ها مدعی بودند تعداد کشته شدگان 12 میلیون نفر است.
در حال حاضر یهودیان مدعی اند در جنگ جهانی دوم تعداد 500 هزار قتل عام شده اند.
• اظهارات بعضی از مورخین اروپایی:
1. پروفسور رائول هیل برگ نویسنده کتاب مرجع «نابودی یهودیان اروپا» کشتار یهودیان را 1/5 میلیون نفر اعلام کرد.
2. جرالدو
تیل وینگر نویسنده ی کتاب «راه حل نهایی» نیز تعداد کشته شدگان زمان جنگ
را حداکثر 6/4 میلیون نفر دانسته و این را هم از فقدان اطلاعات موثق و
فرضی می داند.
3. مقامات لهستان رقم احتیاط آمیز 1/1 میلیون کشته در آشویتس را اعلام کردند.
4. ژان کلود پرساک محقق فرانسوی در کتاب خود در مورد آشویتس خاطرنشان کرد حدود 775 هزار نفر در سالهای جنگ کشته شده اند.
• جمعیت یهودیان:
در جنگ جهانی دوم در کل اروپا سه میلیون و یکصدو بیست هزار نفر یهودی ساکن بودند.
• جمعیت کل یهود در آلمان:
در آلمان کل جمعیت یهود 600 هزار نفر بودند که به
دستور هیتلر 400 هزار نفرشان از آلمان اخراج شدند. و این مسئله قبل از جنگ
اتفاق افتاده بود. یعنی در آلمان 200 هزار یهودی ساکن بودند.
• شیوع بیماری تیفوس در اردوگاههای اسیران در آلمان:
در اردوگاههای اسیران در خاک آلمان و بخشی از خاک
لهستان امروز و اواخر جنگ بیماری تیفوس شیوع پیدا کرد و عکسهای آن زمان
نشانگر و گویای این مسئله می باشد.
در آن زمان و آن موقعیت امکانات
پزشکی آلمان اجازه نمی داد که آنها بتوانند جلوی شیوع این بیماری را
بگیرند و خود پزشکان آلمانی هم به این امر اعتراف کردند و ناگزیر بودند از
راههای مختلف این بیماری را در اردوگاهها مهار کنند. لذا با مجوز پزشکان
اجساد و البسه شان را می سوزاندند تا خاکستر شوند و چیز عجیبی هم نبود و
همه هم می دانستند؛ ولی بعد از جنگ جهانی دوم زمزمه بلند شد که این
اتاقها، اتاقهای آدم سوزی بوده است. بعداً گفتند که این اتاقها، اتاقهای
گاز بوده که یهودی ها را در آن خفه می کردند.
• اظهارات محققین:
پروفسور فوریسون؛ این پروفسور که بعدها مورد غضب
کانونهای صهیونیستی قرار میگیرد، به صراحت می گوید که این حرفها (کشتار
یهودیان) را حتی ما باور کرده بودیم ولی بعداً وقتی تحقیق کردم و تمام
اسناد به جا مانده مثل اسناد دادگاه نورنبرگ و آرشیو محرمانه یهود در
فرانسه را بررسی کردم متوجه شدم که همه این موارد دروغ است.
• روشهای فوریسون:
1. تحقیق روی اسناد که تخصص وی بوده است.
2. گفتگوی بسیار با سم شناسان که معتقد بودند چنین کشتاری اساساً مقدور نیست.
3. وی
می گوید من در لوموند روزنامه فرانسوی نامه نوشتم که اگر حتی یک نفر هم
وجود دارد که بازمانده هلوکاست است و اتاقهای گاز را به چشم خودش دیده،
خود را معرفی کند که پیدا نکردم.
• محکومیت محققین درباره نقد هلوکاست از سوی دولتهای مهد دموکراسی اروپا:
1. افرادی مثل پل راسینیها و مورگان گراف و استاگلیچ و فوریسون و روژ گارودی و... از دانشگاه اخراج شدند.
2. عضو شورای شهرلیون فرانسه به خاطر انکار هلوکاست به زندان محکوم شد.
3. فردریک
توبن، کارشناس استرالیایی به اتهام زیر سؤال بردن هلوکاست زندانی شده است،
زیرا وی در تحقیقاتی که از اردوگاه آشویتس کرده مدعی است این محل برای
کشتار یهودیان نبوده بلکه یک اردوگاه انتقالی بوده و کشتار در این اردوگاه
غیر ممکن بود.
4. وقتی اسلام شناس فرانسوی روژ گارودی در تحقیقات
انجام داده بر هلوکاست نسبت به حقایق آن اعتراض کرده و آنرا امری غیر ممکن
دانسته است. که سرانجام از سوی دولت فرانسه وی محکوم به زندان می شود.
5. بعضی
از اروپایی ها و آمریکایی ها و برخی آلمانیها و اتریشی ها درباره ی این
موضوع تحقیقاتی انجام داده اند به صرف اظهارات حق طلبانه محکوم به زندان و
تبعید شده اند.
• قوانین اروپایی درباره هرگونه اظهار یا سؤال شبهه انگیز در مورد هلوکاست:
فرانسه در سال 1990 زمان نخست وزیر فابیوس قوانینی را مبنی بر سه وجه
1. اصل کشتار
2. اتاقهای گاز و کوره های آدم سوزی
3. در مورد رقم 6 میلیون کشته
کسی حق اظهار نظر ندارد.اگر کسی در این مورد صحبتی کند بین 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه دارد.
بعدها مشخص شد که هم نخست وزیر فرانسه (فایبوس) یهودی بوده و هم قاضی که آن قانون را به تصویب رساند.
• دادستان جعلی و طلبکاری از اروپا:
برای این داستان جعلی یهودیان از اروپا طلبکار شدند و
قانونهایی در بعضی از این کشورها مثل سوئیس، اتریش و آلمان وضع شد و به
این شکل این کشورها بخاطر ظلمی که در حق یهودی ها انجام داده بودند و آنها
را کشتند، باید به بازماندگان شان غرامت پرداخت کنند. بله برای واقعه ای
که هیچ وقت اتفاق نیفتاده بود قرار شد برخی از کشورهای اروپایی به
کانونهای متولی یهودیان و صندوق ملی یهود غرامت بدهند. همین الان هم آلمان
خسارت پرداخت می کند و این قرار داد تا سال 2030 ادامه دارد.
• دستاورد اقتصادی یهودیان:
1. تاکنون دولت آلمان صد میلیارد مارک خسارت پرداخت کرده است.
2. طلاهایی
که آمریکا و انگلیس بعد از ساقط شدن آلمان نازی به تاراج بردند یا سپرده
های آلمان در سوئیس، بعدها گفتند این پولها مال یهودی ها است و آنرا تصاحب
کردند.
و همین الان مشکل طلاهای آلمان که هزاران تن است حل
نشده است و در بانک های انگلیس نگهداری می شود و سود آن را به تشکلهای
یهودی می دهند. جامعه یهودیان و عوامل آنها در کشورهای اروپایی افکار
عمومی غرب را بدهکار خودشان کردند. به شکلی که اشک آنها را هم در آورده
اند و خیلی از غربی ها هم باور کرده اند که علیه یهود ظلم کرده اند و لذا
بایستی با امتیاز بخشی این قوم را نسبت به اروپا خوش بین کنند.
• امتیاز بخشی سیاسی به یهودیان از سوی اروپا و تشکیل دولت یهود در سرزمین فلسطین:
پس از جنگ جهانی دوم بنا شد انگلیس در سال 1948 دوره
قیومیت خودرا تمام شده اعلام کند و فلسطین را تخلیه کند و لذا تمام نقاط
حساس پادگان ها، سرزمین ها و مناطقی که دولت سرپرستی آن را در اختیار داشت
همه را به صهیونیست ها واگذار کند و قبل از خروج انگلیس دولت یهودی در
سرزمین فلسطین اعلام موجودیت کند و دولت اسرائیل اعلام شود. ودر رأس آن بن
گورین اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی بیانیه ی تشکیل دولت اسرائیل را
صادر می کند.
• سازمانهای مخفی و سری:
بعد از تشکیل دولت سازمانهای مخفی توسط رژیم اسرائیل
غاصب اوج گرفت تا از این طریق به سرکوب و غصب زمین های اعراب فلسطین اقدام
نمایند که این سازمانهایی در جهت تقویت بنیه دولت بن گورین فعالیت می
کردند عبارتنداز:
1. سازمان ارتش اسرائیل
2. سازمان مخوف ایال
3. سازمان کاهانامی
4. سازمان داب
5. سازمان حراب دیویه
6. سازمان سیکریکون
این سازمان ها جزو خطرناک ترین سازمانهای تروریستی اسرائیل هستند. که در ثبات بخشیدن این رژیم تلاش دارند.
• حمایت همه جانبه ی اروپا و آمریکا از تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین:
کشورهای اروپایی و خصوصاً آمریکا بعد از اعلام تشکیل
دولت اسرائیل، حمایت همه جانبه ای از بدو اعلام آن داشته و از تمامی
جنایتهای رژیم غاصب اسرائیل بر علیه مردم عرب فلسطین حمایت و توجیه می
کردند و در سازمان ملل نیز نسبت به این کشتار و اشغالگری و خشونت و ترور،
همیشه در جهت تقویت آن رژیم تصمیم گرفته شده است. در حال حاضر هم اروپا و
هم آمریکا بعنوان بازوان مستحکم رژیم صهیونیستی در مجامع بین المللی هستند.
مواضع
کشورهای عربی و اسلامی در طول سالهای 1946 تا 2005 فقط حمایتهای بسیار
ساده و معمولی و بی رنگ نسبت به کشتار و ترورهای مردم بی پناه و بی گناه و
مظلوم فلسطین بوده است. زیرا این کشورها بعلت وابستگی به غرب هیچگاه
نتوانسته اند حامی دلسوز برای مردم ستمدیده و اعراب فلسطین باشند. برقراری
کنفرانس ها و همایش ها و اعلامیه و بیانیه فقط و فقط در حد یک تعارف
معمولی بوده است.
• نقش جمهوری اسلامی ایران:
پس از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران
به زعامت امام (ره) در حمایت همه جانبه و قرار گرفتن در خط مقدم تهاجمات
بر علیه رژیم صهیونیستی از هیچ کوششی دریغ نکرده و سالهاست بر این سیاست
اهتمام خاصی ورزیده است.
در حال حاضر یکی از کانونهای توجه مردم
مسلمان جهان متوجه ایران اسلامی می باشد و جهان اسلام نسبت به اظهارات
مقامات ایرانی حساب خاصی داشته و دارند.
• اظهارات تکان دهنده ریاست جمهوری ایران در عرصه بین المللی:
وقتی ریاست جمهوری ایران آقای دکتر محمود احمدی نژاد
چند مسئله مهم بین المللی که مرتبط به جهان اسلام است مطرح کرد موجب
خشنودی مسلمانان جهان و ستیزگری سران اروپایی و آمریکایی شده است. این
مسائل بدین شرح می باشد:
1. حذف اسرائیل ازصحنه بین المللی.
2. غیر واقعی بودن داستان هلوکاست.
3. هجرت صهیونیست ها از فلسطین به اروپا و سکنی گزیدن و تشکیل دولت اسرائیل در آنجا.
این اظهارات پویایی دوباره عرصه سیاست خارجی ج.ا.ا که
منبعث از استراتژی می باشد را در دل فرزندان امام (ره) و دوستداران ایران
اسلامی بوجود آورد. گرچه بعضی ها در داخل همیشه به دنبال یک سیاست
انزواطلبی هستند ناخرسندی خود را به گونه ای ابراز می کنند. ولی باید به
استراتژی ها و اهداف ایران اسلامی توجه کرد که همانا کوشش برای نجات جهان
اسلام از دست سردمداران مستبد می باشد.
• حرفهای آقای احمدی نژاد کلیشه رایج نیست:
دکتر احمدی نژاد از افسانه کشتار 6 میلیون یهودی توسط
نازی ها در جنگ جهانی دوم (هلوکاست) یک نتیجه منطقی استخراج کرد و جهانیان
را بر تأمل و داوری درباره آن فراخواند. سخن احمدی نژاد آنقدر ساده و صریح
بود که جای هیچ بحث و مجادله باقی نمی گذاشت. زیرا وی دو گفتار بسیار
منطقی به افکار عمومی در سطح اروپا مطرح کرد.
اگر به راستی آلمانی
ها، چند میلیون یهودی را قتل و عام کرده اند چرا باید فلسطینی ها تاوان آن
را بپردازند؟ برای یهودی های مظلوم جایی در خاک اروپا اختصاص بدهند تا
کشور خود را در آن بنا کنند. ما هم حمایت می کنیم.
این سخن در جهان،
خصوصاً دنیای اسلام همچون حقیقتی فاش جلوه کرد که تا آن روز مجال طرح
نیافته بود. و برای ماشینهای تبلیغاتی غرب بی جواب ماند.
این اظهارات
از ریاست جمهوری ایران یکی از معتبرترین و محبوب ترین شخصیتهای جهان اسلام
در سطح افکار عمومی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار گرفت زیرا حرفهایش
تکرار کلیشه های رایج گذشته نبوده است.
• عدم اتخاذ سیاست انفعالی:
سیاستمداران غربی با طرح موضوعاتی بی اساس ایران را در
موضع انفعالی قرار داده و مجبور ساختند اسناد و مدارکی برای رد ادعاهای
غرب ارائه کند. اکنون آقای احمدی نژاد در حال پیمودن یک راه معکوس است.
راهی که غرب را وادار به مواضع عکس العملی کرده همان راه و روشی که در
دوران حضرت امام (ره) بود. امام امت همیشه حرکت می کردند و دشمن در غرب از
مواضع عکس العملی برخوردار بود.
• رئیس دولت اصولگرا چه می خواهد؟
آقای احمدی نژاد می داند فضای ایجاد شده در جامعه بین
المللی مسموم است و در این فضا نمی توان تنفس به حق داشت. زیرا غرب پرونده
هایی که معمولاً بی پایه و توخالی است را علیه ایران دست و پا کرده و با
جنجال بر سر آن برای زمانی طولانی هزینه ای گزاف روی دست دولت ها و ملتها
می گذارد.
چرا ما نباید پرونده های واقعی غرب را رو کنیم؟ چرا غرب
نباید با همان شیوه و با همان منطق به چالش کشیده شود که تا امروز که ما
را تحت فشار و آزار قرار داده است.
• اظهارات متفکران جهان نسبت به مواضع دکتر احمدی نژاد:
خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس
اظهارات مسئولان ایران شجاعانه، جسورانه و بر حق است و حرف دل ملتها را می زنند و ملت ها همیشه این گونه موضع گیری ها را می پسندند.
وی
افزود رژیم صهیونیستی ظالم و نامشروع است و جنایتهای آن مشمول مرور زمان
نمی شود و جایز نیست مشکل یهودی ها از جیب فلسطین خرج شود.
دکتر نجم عبدالکریم نویسنده کویتی ابو ظبی
کوره های آدم سوزی یهودیان معروف به هلوکاست که در دنیا آن را باور کرده است دروغ بزرگ است.
• مورخان غربی:
1. فردریک توبن - محقق استرالیایی
2. ارنست رندان – محقق آلمانی (در انتظار محاکمه است)
3. گرمار رودولف - شیمیدان آلمانی
4. گانتر کگل - محققین تجدید نظر طلب
5. ولفگانگ - از سوی صهیونیست تهدید شده است
6. مانفرد رودر - مدافع تجدید نظر طلبان
7. دیوید دیروینگ - مورخ انگلیسی (زندانی است)
8. روبر فوریسون - پروفسور فرانسوی بارها محاکمه شده است
همگی اظهارات ضد صهیونیستی احمدی نژاد را عین واقعیت می دانند.
این
مورخین که سال هاست به مطالعه و تحقیق درباره هلوکاست و افسانه های مربوط
به اتاق های گاز، کشتار سیستماتیک یهودیان، دستور هیتلر برای راه حل نهایی
درباره یهودیان و دیگر افسانه های هلوکاست مانند استفاده از گاز (زیکلون
بی) و ساختن صابون از جنازه یهودیان پرداخته اند، اظهارات رئیس جمهور
ایران را عین واقعیت توصیف کردند.
این مورخین با صدور بیانیه ای اظهارات اخیر احمدی نژاد را پیام کریسمس از یک مسلمان شجاع دانسته که ترسی از صهیونیسم ندارد.
• نویسنده آلمانی:
هزیک ام برودر نویسنده آلمانی که مقاله اش در مجله اشپیگل درباره هلوکاست بازتاب فراوانی داشت بار دیگر تاکید کرد:
آنچه
که در حمایت از مواضع رئیس جمهور ایران و انتقاد از اروپایی ها به عنوان
مسببان اصلی یهودی سوزی عنوان کرده ام کاملاً جدی بوده است. و احساس من
همان احساس رئیس جمهور ایران است
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در سه شنبه 87/1/20 و ساعت 12:4 صبح
نظرات دیگران()
«چارلز اسپنسر چاپلین»
یهودیزادة فقیری بود که دوران کودکی را در عسرت و تنگدستی گذراند و در
نخستین سالهای شکوفایی سینما در آمریکا، با تکیه بر خلاقیت و استعداد خود
به اوج شهرت رسید. او به عنوان یک هنرمند یهودی، در اکثر نقشهای سینمایی
آغازین خود، تصویری بدیع و جذاب از یک یهودی سرگردان به نمایش گذاشت و این
همان الگوی مطلوب سیاستگزاران هالیوود محسوب میشد.
به تدریج چاپلین به محبوبترین هنرمند تاریخ سینما
تبدیل شد و تهیه کنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت. اکنون این فرصت برای
او پدید آمده بود تا پس از سالها به دل مشغولیهای خود بپردازند و فارغ از
نظام مافیایی حاکم بر هالیوود، حرف دل خود را به زبان تصویر بیان کند. ولی
لابی صهیونیسم در هالیوود این روال را نمیپسندید و از همین جا بود که
دشمنیها آغاز شد. چارلی چاپلین که تا کنون در نقش یک فقیر خانه به دوش،
تمثیلی از مظلومیت جهانی یهودیان بود، اکنون از قالب یهودی سرگردان بیرون
آمده و در نقشهایی متفاوت (همچون: انسانی ماشینی، ثروتمندی عیاش یا
دیکتاتوری زورگو) نظام ارزشی غرب را به مسخره میگرفت و این روالی نبود که
صهیونیستهای هالیوود آن را تحمل کنند. لذا ماشین سانسور هالیوود به کار
افتاد و چاپلین را نیز همچون بسیاری دیگر از هنرمندان مستقل هالیوود (به
جرم واهی کمونیست بودن) برای همیشه از عرصة بازیگری کنار گذاشت. ناگزیر
چاپلین به اروپا رفت و همزمان با ترک هالیوود بازگشت او به آمریکا ممنوع
اعلام شد!! و این گونه بود که پروندة هنری مشهورترین بازیگر یهودی تاریخ
سینما به جرم عدم تمکین از مرام صهیونیسم بینالملل برای همیشه بسته شد و
او واپسین سالهای عمر خود را در عزلت و گمنامی سپری کرد. به طوری که
بسیاری از ما اگر عکس واپسین سالهای عمر او را ببینیم او را نخواهیم شناخت
در این حق کشی «
چاپلین» تنها نبود و تا به امروز این روند در هالیوود ادامه دارد مثلا «
ایزابل اجانی»
، فرانسوی که جایزه بهترین زن را در کن 1994 گرفته بود ، جایزه را از او
گرفته و به دیگری دادند و حتی تهمت ایدز به «ایزابل اجانی» زدند چون حاضر
نشده بود عرب بودن پدرش را منکر شود و یا مثلا در مورد «آلن دلون» و «ژان
پل بلموند» ، فرانسوی «
سوفیا لورن» ، ایتالیایی «
اما تامسون» ، انگلیسی و «
کوین کاستنر» ، آمریکایی «
ونسی رادرگریف»
، انگلیسی هم چنین حق کشی هایی را روا داشتند. درمقابل، بسیاری از گمنامان
عرصه بازیگری به دلیل برخورداری از حمایت لابی صهیونیسم، ره صد ساله را یک
شبه پیمودند و… حکایت همچنان باقی ا
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در سه شنبه 87/1/20 و ساعت 12:3 صبح
نظرات دیگران()