علت پیدا شدن حجاب
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی
ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش
فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد
؟ .
مخالفان حجاب سعی کردهاند جریانات ظالمانهای را به عنوان علت پیدا
شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق
نمیگذارند ، چنین وانمود میکنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات
ظالمانه سرچشمه میگیرد
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا
این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما
مجموع آنها را ذکر میکنیم . نظریاتی که به دست آوردهایم بعضی فلسفی و
بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر
میشود :
1 - میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی )
2 - عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی )
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع
اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی )
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی )
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم
دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او
در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی )
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از
جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کردهاند و یا
فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب
اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفهای که در اسلام سبب تشریع
حجاب شده نبوده است
همانطور که ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر
فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میکنند و گاهی ریشه سیاسی و
اجتماعی برای آن ذکر میکنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی میدانند و
گاهی جنبههای خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت میدهند
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد میکنیم و ثابت میکنیم که
اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و
هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته
شده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره میکنیم که از
نظر ما موجهترین آنها به شمار میرود
ریاضت و رهبانیت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که
چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و
محشور با یکدیگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی میروند
پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و
ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کردهاند ،
کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است
مبارزه کردهاند . پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید
دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است
ایده ریاضت و ترک دنیا همانطوری که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و
پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه
تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است . بلند نگهداشتن مو که
در میان سیکها ، هندوها و بعضیها در اویش معمول است نیز از مظاهر
مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و میل به
ریاضت است . میگویند کوتاه کردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی
میگردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است
در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم
. وی در کتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 میگوید :
" بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول ( بولس مقدس ) از
طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده
بیشماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند ، شیطانی که هر
آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو میساخت . کلیسا ضمنا با استحمام
به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه میراند . کلیسا
چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زیرا
باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد
شپش مروارید خدا شناخته شد . . . "
اینجا این پرسش پیش میآید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و
رهبانیت چیست ؟ بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد . پرهیز از لذت
و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد
چنانکه میدانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از
نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراکز آن در مشرق زمین ، هندوستان ،
و در مغرب زمین یونان بوده است . نخله " کلبی " که یکی از نخلههای
فلسفی است و در یونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت
مادی بوده است ( 1 )
پاورقی :
1 - سرسلسله کلبیون یکی از شاگردان سقراط است به نام " انتیس طینس
" . او مانند استاد خود غایت وجود را در کسب فضیلت دانست ولی فضیلت
را در ترک همه تمتعات جسمانی و روحانی میدانست . گفتهاند : " از این
جهت او و پیروانش را
کلبیون میگفتند که گفتگوهای " انتیس طینس " در محلی از شهر آتن
واقع میشد که به مناسباتی آنجا را " سگ سفید " میخواندند . و نیز به
سبب اینکه پیروان او در شیوه انصراف از دنیا و اعراض از علائق دنیوی
چنانکه مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگانی متمدن
نیز دست برداشته حالت دام و دد اختیار نمودند ، با لباس کهنه و پاره و
سر و پای برهنه و موی ژولیده ( مانند هیپیهای عصر ما ) میان مردم میرفتند
و در گفتگو هر چه بر زبان میگذشت بی ملاحظه میگفتند ، بلکه در زخم زبان
اصرار داشتند و به فقر و تحمل رنج و درد ، سرفرازی میکردند و همه قیود و
حدودی که مردم در زندگانی اجتماعی بدان مقید شدهاند ترک کرده حالت
طبیعی را پیشه خود ساخته بودند " . ( سیر حکمت در اروپا ، جلد اول صفحه
70 )
یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید ، تمایل بشر برای وصول به
حقیقت است . این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است ، و اگر با
این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل میشود که
بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و
رهبانیت میگردد . به عبارت دیگر ، این اندیشه که وصول به حق جزا از راه
فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست ، علت اصلی پدید آمدن
ریاضت و رهبانیت است
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پارهای از رنجهای
معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده
رنجهای روحی وجود دارد . مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک
سلسله خوشیها و کامرانیها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل
ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد .
بشر دیده است که آزادی و
استغناء و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست میدهد . از
اینرو از
همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است
شاید در ریاضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم
بیشتر مؤثر بوده است
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کردهاند . از
آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق ،
سبب توجه به ریاضت میگردد . روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود
را از لذتهای مادی بدین صورت میگیرد که آنها را پلید میشناسد و فلسفهای
برای پلیدی آنها میسازد
افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است . ظرفیت
جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و
تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا
در سنین پیری میگردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود میآورد
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر
نمیباشند . تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم
موفقیتها ، و یا خستگیها و فرسودگیها ، اندیشه وصول به حقیقت در روح
بیدار میگردد . توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشههای مادی خود مانعی
است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد
و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمدهام و در کجا هستم و به کجا
میروم ؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی
نسبت به مادیات در روح پدید آمد ، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان
میگیرد . این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت میشود
. و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده میشوند تحت تأثیر این
دو عامل میباشند نه همه آنها
بررسی
اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است
آیا چنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است ؟
اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهانبینی روشن دارد ، نظرش درباره
انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی میتوان فهمید که آیا چنین
اندیشهای در جهانبینی اسلام وجود دارد یا نه ؟
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته
است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائی که چنین فکری حکومت میکرده
است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا
به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفهای با روح اسلام و با سایر
دستورهای آن قابل تطبیق است
اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب
را مستشرقین اروپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشویق کرده ، به جای
اینکه شپش را مروارید
خدا بشناسد گفته است : " « النظافة من اعیمان » " . پیغمبر اکرم شخصی
را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بد حال مینمود
. فرمود : " « من الدین المتعة » " ( 1 ) یعنی تمتع و بهره بردن از
نعمتهای خدا جزو دین است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد
القاذوره » " ( 2 ) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : " « ان الله جمیل یحب الجمال » " ( 3
) خداوند زیبا است و زیبائی را دوست میدارد . امام صادق فرمود : "
خداو ند زیبا است و دوست میدارد که بندهای خود را بیاراید و زیبا نماید
و بر عکس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن میدارد . اگر خداوند نعمتی به
شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد . به آنحضرت
گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد ؟ فرمود به اینکه جامه شخص نظیف
باشد ، بوی خوش استعمال کند ، خانه خود را با گچ سفید کند ، بیرون خانه
را جاروب کند ، حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق
میافزاید " ( 4 )
در قدیمیترین کتابهائی که در دست داریم مانند " کافی " که یادگار
هزار سال پیش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود
دارد . اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن
زدن به سر سفارشهای اکید کرده است
پاورقی :
1 - وسائل جلد اول صفحه . 277
2 و 3 - وسائل جلد اول صفحه . 277
4 - وسائل جلد اول صفحه . 278
عدهای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و
از لذات روحانی بهرهمند شوند ترک زن و فرزند کردند ، روزها روزه
میگرفتند و شبها عبادت میکردند . همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع
کرد و گفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم ، بعضی روزها روزه میگیرم ،
بعضی روزها افطار میکنم ، بعضی روزها افطار میکنم ، قسمتی از شب را
عبادت میکنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم . همین عده از رسول خدا
اجازه خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند ،
خود را اخته کنند . رسول اکرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام این کارها حرام
است
روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند . یکی
گفت شوهر من گوشت نمیخورد . دیگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب
میکند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری میکند . رسول خدا بیدرنگ در
حالی که به علامت خشم ردایش را به زمین میکشید ، از خانه به مسجد رفت و
بر منبر آمد و فریاد کرد : چه میشود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و
بوی خوش و زن کردهاند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت میخورم و هم بوی خوش
استعمال میکنم و هم از زنان بهره میگیرم . از روش من اعراض کند از من
نیست ( 1 )
پاورقی :
1 - " کافی " تألیف محمد بن یعقوب کلینی جلد 5 صفحه 496 ، و وسائل
جلد 3 ص . 14 برای روایات نهی از تبتل و اختصا ( رهبانیت و خود را
اخته کردن ) رجوع شود به " صحیح بخاری " جلد 7 صفحات 4 و 5 و 40 و "
صحیح مسلم " جلد 4 صفحه 129 و " جامع ترمذی " چاپ هند صفحه 173
دستور کوتاه کردن لباس - برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری
بلند بود که زمین را جاروب میکرد - به خاطر نظافت است که در اولین
آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است : « و ثیابک فطهر »( 1 )
همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبائی است و دیگر به
خاطر پاکیزگی است ، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان میسازد و به
همین موضوع در روایات اشاره شده است : « البسوا البیاض فانه اطیب و
اطهر » . ( 2 ) رسول اکرم هنگامی که میخواست نزد اصحابش برود به آئینه
نگاه میکرد ، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و میگفت خداوند دوست
میدارد بندهاش را که وقتی که به حضور دوستان خود میرود خود را آماده و
زیبا سازد ( 3 ) . ، یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزهتر است
قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش
قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن
قرار گرفته است : " « قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات
من الرزق »" ( 4 ) .
پاورقی :
1 - جامههای خویش را پاکیزه گردان . سوره المدثر ، آیه . 4
2 - وسائل ، جلد اول صفحه . 280
3 - وسائل ، جلد اول صفحه . 278
4 - بگو چه کسی زینتهائی که خدا برای بندگان خود آفریده و روزیهای
پاکیزه را حرام کرده است ؟ سوره الاعراف ، آیه . 32
در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با
متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنان
را با استناد به همین آیه باطل نشان دادهاند
اسلام التذاذ و کامجوئی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکرده
است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شاید برای یک نفر فرنگی
شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرایش کردن
زن برای شوهر ، پاکیزه کردن شوهر خود را برای زن مستحب میداند . در قدیم
که به پیروی از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبیح میکردند ، این
حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره میدانستند
اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع
فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد ، ولی
لذت جنسی در حدود قانون را تحسین کرده است تا جائی که فرموده دوست
داشتن زن از صفات پیغمبران است : « من اخلاق الانبیاء حب النساء » (2)
در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند ، نکوهش
شده است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی میکنند نیز نکوهش
شدهاند
پاورقی :
1 - رجوع شود به وسائل جلد 1 صفحه . 279
2 - وسائل الشیعه جلد 3 صفحه . 3
حسن بن جهم میگوید : بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم ، دیدم
خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشکی به کار بردهاید ؟ فرمود : بلی ،
خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنی در همسر او است . برخی از
زنان به این
جهت که شوهرانشان خود را نمیآرایند ، عفاف را از دست میدهند ( 1 )
حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که :
« تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود »
یعنی نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید . بعد فرمود زنان
یهودی که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد
رغبت واقع نمیشدند . خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب
گردند
عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است ، خواست به تقلید
از راهبان ، به اصطلاح تارک دنیا شود ، ترک زن و زندگی کرد و لذتها را
بر خویش تحریم ساخت
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله ! عثمان روزها را روزه
میگیرد و شبها به نماز بر میخیزد . پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله
خشمگین شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر کرد تا
نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده
است . دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است . "
« لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السهلة السمحة»
" ( 3 ) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است ، مرا
برای شریعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است .
پاورقی :
1 - کافی جلد 5 صفحه . 567
2 - نهج الفصاحه
3 - کافی جلد 5 صفحه . 494
من نماز میخوانم و
روزه
میگیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم . هر کس که دین مطابق با فطرت
مرا دوست میدارد باید از من پیروی کند . ازدواج یکی از سنتهای من است
عدم امنیت
ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کردهاند ناامنی است . در
زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است . دست تجاوز زورمندان و
قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است . مردم اگر پول و
ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند . علت
مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت نمیکردند که حتی
بچههای خود را از پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . میترسیدند که راز آنها
به وسیله بچهها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدین
ترتیب گاهی اتفاق میافتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا میرفت و
فرصت نمیکرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زیر
خاکها مدفون میماند . جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و
مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن ، یادگار آن زمانها است
همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود ، راجع به زن هم امنیت وجود
نداشت . هر کس زن زیبائی داشت ناچار بود او را از
نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زیرا اگر آنها اطلاع پیدا میکردند . او دیگر
مالک زن خود نبود
ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است
. شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی
در یک خانه مطلع میشدند به آن خانه میریختند و زن را از خانه شوهرش
بیرون میکشیدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به
اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد . ویل دورانت در
کتاب " تاریخ تمدن " قضایای شرمآوری در این باره از ایران قدیم نقل
میکند . کنت گوبینو در کتاب " سه سال در ایران " میگوید : حجابی که
هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند
به ایران قبل از اسلام است . و مینویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی
در مورد زنها نداشتند
درباره انوشیروان - که به غلط او را عادل خواندهاند - نقل شده که وقتی
یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت . انوشیروان به قصد تجاوز به زن
او در غیاب او به خانهاش رفت . زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد
بیچاره شوهر ، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر
است . فورا زن خویش را طلاق گفت . وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش
را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستان بسیار زیبائی داشتهای و
اخیرا آن را رها کردهای ، چرا ؟ گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم
ترسیدم مرا بدرد . انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان
نخواهد آمد
این نا امنیها اختصاص به ایران و به زمانهای قدیم نداشته است
داستان اذان نیمه شب که در " داستان راستان " آوردهایم نشان میدهد که
چگونه مشابه این جریانها در دوران تسلط مردم ماوراء النهر بر دستگاه
خلافت بغداد ، در بغداد هم رواج داشته است . در همین زمانها نزدیک
خودمان یکی از شاهزادگان در اصفهان از اینگونه تجاوزها زیاد داشته است و
مردم اصفهان قصههای زیادی از زمان حکومت او نقل میکنند
بررسی
ما وجود نا امنیها و بیعدالتیهای زمان گذشته و تأثیر آنها را در مخفی
کردن زن منکر نیستیم
مسلما حجابهای افراطی و عقائد افراطی درباره پوشیدن زن معلول همین نوع
جریانهای تاریخی است . ولی باید ببینیم آیا فلسفه پوشش زن در اسلام همین
" قر " میزنند و او را از شوهر و فرزند آواره میکنند . اینگونه حوادث
و یا حوادثی از قبیل ربودن زنان و دختران به وسیله تا کسی یا وسیله دیگر
زیاد اتفاق میافتد و در روزنامهها میخوانیم . در روزنامه اطلاعات مورخ 6
أ 47 / 9 تحت عنوان " زنان امریکا در معرض خطر حملات جنسی " مینویسد
: .
" واشنگتن آسوشیتدپرس - سه پزشک محقق امریکائی در گزارشی که برای
دولت امریکا تهیه کردهاند اعلام نمودهاند که در میان ایالات امریکا
لوسآنجلس از لحاظ میزان " زنای به عنف " مقام اول را دارد و واشنگتن
مقام سیزدهم را حائز است . البته این بدان معنی نیست که زنان و دختران
در واشنگتن از حملات جنسی در امانند ، اما امنیت آنها از بسیاری از
شهرهای بزرگ امریکا بیشتر است . در هر صد هزار جمعیت لوسآنجلس 52
مورد زنای به عنف وجود دارد . در حالی که در واشنگتن این رقم 17 / 7
میباشد . در نیویورک در مدت شش ماه 3000 شکایت از هتک ناموس به زور
به اداره پلیس رسیده است . سن این عده شاکیان بین شش سال تا هشتاد و
هشت سال بوده و قسمت اعظم شاکیان چهارده ساله بودهاند "
پس این ادعا که در عصر ما امنیت ناموسی کامل برقرار است و صاحبان
نوامیس باید از این نظر خاطرشان جمع باشد یاوهای بیش نیست
ثانیا فرض کنیم امنیت ناموسی کامل در جهان برقرار شده و تجاوز به
عنف دیگر وجود ندارد و هر تجاوزی که به نوامیس مردم میشود از روی رضای
طرفین است ، ریشه نظر اسلام درباره پوشش چیست ؟ آیا نظر اسلام به عدم
امنیت بوده تا گفته شود اکنون که امنیت کامل برقرار شده دلیلی برای
پوشش نیست ؟
مسلما علت دستور پوشش در اسلام عدم امنیت نبوده است . لااقل علت
منحصر و اساسی ، عدم امنیت نبوده است ، زیرا این امر نه در آثار اسلامی
به عنوان علت پوشش معرفی شده است و نه چنین چیزی با تاریخ تطبیق میکند
. در میان اعراب جاهلیت پوشش نبود و در عین حال امنیت فردی به واسطه
زندگی خاص قبیلهای و بدوی وجود داشت . یعنی در همان وقت که در ایران
ناامنی فردی و تجاوز به ناموسی به حد اعلی وجود داشت و پوشش هم بود ،
در عربستان ، اینگونه تجاوز بین افراد قبائل وجود نداشت
امنیتی که در زندگی قبیلهای وجود نداشت امنیت اجتماعی یعنی امنیت
گروهی بود و اینگونه عدم امنیتها را پوشش نمیتواند چاره نماید . به این
معنی که قبیلهای به قبیله دیگر شبیخون میزد . در این شبیخونها که به
وسیله قبیله بیگانه انجام میشد همه چیز دستخوش غارت میگردید ، هم مرد
اسیر میشد و هم زن ، پوشش زن برای او امنیت نمیآورد
زندگی اعراب جاهلیت با همه تفاوت عظیم و فاحشی که با زندگی صنعتی و
ماشینی عصر ما داشته ، از این جهت مانند عصر ما بوده یعنی فحشا و زنا
حتی در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است . ولی به خاطر یک نوع
دموکراسی و نبودن حکومت استبدادی ، کسی زن کسی را به زور از خانهاش
بیرون نمیکشید . با این تفاوت که نوعی عدم امنیت فردی در زندگی ماشینی
امروز هست که در آن عصر نبود
پوشش ، برای جلوگیری از تجاوز کسانی است که در یک
جا زندگی میکنند . بر حسب خوی و عادت قبیلهای بین افراد یک قبیله
اینجور تجاوزها وجود نداشته است . لهذا نمیتوانیم بگوئیم که اسلام صرفا
به خاطر برقرار ساختن امنیت دستور پوشش را وضع کرد
فلسفه اساسی پوشش چیز دیگر است که توضیح خواهیم داد . در عین حال
نمیخواهیم بگوئیم که مسأله امنیت زن از گزند تجاوز مرد به هیچ وجه مورد
توجه نبوده است . بعدا در آنجا که به تفسیر آیه " جلباب " میپردازیم
، خواهیم دید که قرآن کریم بدین اصل توجه داشته است . مدعی این موضوع
نیز نیستیم که در عصر ما این فلسفه بی مورد است و امنیت کامل برای زن
از ناحیه تجاوزات مردانه برقرار است . تجاوزات به عنف که در کشورهای
به اصطلاح پیشرفته همه روزه رخ میدهد ، در روزنامه های ما هم منعکس است
را خلق کردند
گویندگان این سخن ، سعی کردهاند مسائل دیگری از قبیل نفقه و مهر را نیز
براساس مالکیت مرد نسبت به زن توجیه کنند
در کتاب " انتقاد بر قوانین اساسی و مدنی ایران " صفحه 27 مینویسد :
" هنگامی که قانون مدنی ایران تدوین شد هنوز از برده فروشی در بعضی از
نقاط دنیا اثری به جا بود و در ایران نیز با اینکه این کار علی الظاهر از
میان رفته بود ولی باز در مغز قانونگزاران آثاری از بردهفروشی
و آزار به زیر دستان وجود داشت . زن را در آن دوره چون " مستأجره "
میپنداشتند . زن حق نداشت با مردان نشست و برخاست کند و در اجتماعات
راه یابد و به مقامات دولتی برسد . اگر صدای زن را نامحرم میشنید آن زن
بر شوی خود حرام میشد . خلاصه مردان آن دوره زن را چون ابزاری میدانستند
که کار او منحصرا رسیدگی به امور خانه و پروردن فرزند بود و هنگامی که
این ابزار میخواست از خانه بیرون برود او را سر تا پا در چادری سیاه
میپیچانیدند و روانه بازار یا خیابان میکردند "
علائم و نشانههای افترا و غرض و مرض از اتمام این نوشته پیداست . کی
و کجا چنین قاعدهای وجود داشت که اگر صدای زن را نامحرم میشنید بر شوی
خود حرام میشد ؟ آیا در جامعهای که دائما سخنرانان مذهبیش از بالای منابر
خطابه زهرای مرضیه را در مسجد مدینه و خطابههای زینب کبرا را در کوفه و
شام به گوش مردم میرسانند ، ممکن است چنین فکری در میان مردم آن جامعه
پیدا شود ؟ ! کی و کجا زن در ایران اسلامی برده مرد بوده است ؟ همه
میدانند که در خانوادههای مسلمان بیش از آنکه زن در خدمت مرد باشد ،
مرد به حکم وظیفه اسلامی در خدمت زن بوده وسیله آسایش او را فراهم
میکرده است . زن در خانوادههائی مورد اهانت و تحقیر و ظلم قرار گرفته
که روح اسلامی در آن خانوادهها نبوده یا ضعیف بوده است
عجبا میگوید : " زن حق نداشت که با مردان نشست و برخاست کند . "
من میگویم : بر عکس ، در محیطهای پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت
در نشست و برخاستها از زن بیگانه بهرهبرداری کند . این مرد است که
همواره حرص میورزد
که زن را وسیله چشم چرانی و کامجوئی خود قرار دهد . هیچگاه مرد به طبع
خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این
حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آنکه باخته و وسیله
شده زن . امروز که مردان موفق شدهاند با نامهای فریبنده آزادی و تساوی و
غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیفترین مقاصد خویش
گرفتهاند . بردگی زن ، امروز به چشم میخورد که برای تأمین منافع مادی یک
مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد میآراید و به
صورت " مانکن " در میآید و شرف خود را در ازاء چندرغا ز حقوق میفروشد
این نشست و برخاستها که امثال این نویسنده آرزوی آنرا میکنند جز
بهرهکشی مرد و بهرهدهی زن مفهومی ندارد . همه میدانند نشست و برخاستها
در محیطهای پاک که موضوع بهرهکشی مرد از زن در میان نبوده است هیچگاه
در جامعه اسلامی ممنوع نبوده است
نویسنده همین کتاب ، تاریخ روابط زن و مرد را از نظر جامعهشناسی به
چهار دوره تقسیم میکند :
دوره اول مرحله طبیعی و اشتراکی اولیه که زن و مرد بدون هیچگونه قید و
شرطی با هم خلطه و آمیزش داشتهاند . در این دوره به عقیده این نویسنده
اساسا زندگی خانوادگی وجود نداشته است
دوره دوم دوره تسلط مرد است . در این دوره مرد بر زن غلبه کرده خود را
مالک او دانسته او را همچون ابزاری در خدمت
خود در آورده است . حجاب یادگار این دوره میباشد
دوره سوم مرحله قیام و اعتراض زن است . در این مرحله زنان از
ناسازگاری مردان به ستوده آمدند و در مقابل مظالم آنها ابتدا مقاومت
کردند و چون دریافتند که طبیعت خشن مردان به این آسانی حاضر نیست حق
آنها را رعایت کند به منظور احقاق حق خود متدرجا علیه مردان طغیان کردند
، اتحادیهها تشکیل دادند ، به وسیله مطبوعات و کنفرانسها و دسته بندیها
با مردان مبارزه کردند . ضمنا چون دریافتند که زورگوئی مردان نتیجه
تربیت ناسالم عهد کودکی و مخصوصا تبعیض بین پسران و دختران است در رفع
نقائص آموزش و پرورش عمومی کوشیدند
دوره چهارم مرحله تساوی حقوق زن و مرد است و به دوره اول شباهت کامل
دارد . این دوره از اواخر قرن نوزدهم شروع شده هنوز در همه جا استقرار
نیافته است
از نظر این منطق ، پوشش زن عبارت است از زندانی شدن زن به دست مرد
، و علت اینکه مرد ، زن را اینچنین اسیر میکرده این است که میخواسته هر
چه بیشتر از وجود او بهره اقتصادی ببرد

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 1:35 عصر
نظرات دیگران()