نمی دانم چرا این گونه هست؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست می بینی اما،دلت بسته به مهر دیگری است. بی اعتنا می گذری وعاشقانه به کسی می نگری... که دلش پیش تو نیست کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم….. کفشای پاره میخریم …. اسباب کهنه میخریم ….. بی اختیار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته میخری نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد. نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا امدی و تنها از دنیا خواهی رفت.بگذار در زمانیکه خیلی وقت ها دلت می خواهد سکوت کنی ؛ یعنی اگر امّا ... امّا اگر حرفی هم برای گفتن باشد ، دلم می خواهد راستی ! حواسم به دلت بود که همراهم کرده بودی * دو هفته ای را باید بدون این چیزی که بهش می **ما اگرمکتوب ننویسیم عیب ما مکن / در میان جمع مشتاقان قلم نامحرم است ... ازکافی نت به روز کردم . دیگه این کارو نمی کنم ... اهریمن:سال جدید را به همگی تبریک می گم
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتککاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است. بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. کارت شناساییم با دو قطعه عکس مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! نگذارید به تابوت من آگهی تبلیغاتی بچسبانند. روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور رایانه بجست. دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید دارای مدرک حداقل فوق لیسانس با 3 سال سابقه کار باشند. شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به دختران بیکار ندهید.(اینجا به اندازه کافی حوریه بیکار هست) برایم کارت پایان خدمت مقدس سربازی بگیرید و برایم بفرستید.(اینجا هم برای ورود به بهشت یا جهنم آن را میخواهند) بجای عکسم روی آگهی ترحیم کارت پایان خدمتم رو بزارید. در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم و خواهش میکنم پشت سرم حرف در نیار ید. التماس میکنم کفنم را از یک پارچه مارکدار انتخاب کنید تا جلوی آدمهای تازه به دوران رسیده کم نیاریم. به مرده شوی بگویید مرا با شامپو بدن بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم. چون تمام آرزوهایم را به گور میبرم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جا برای آنها هم باش به اوبگویید دوستش دارم با صدای آهسته ، آهسته تر از صدای بال پروانه ها
به اوبگویید دوستش دارم با صدای بلند ، بلندتر از صدای پروتز کبوتران عاشق به اوبگویید دوستش دارم با هیچ صدایی ، چون فریاد دوستت دارم نیاز به صدای باند یا کوتاه ندارد ، فریاد دوستت دارم را میتوان با تپش یک قلب عاشق به تمام جهانیان رسانید، پس بگذار بدون هیچ صدایی به او بگویم دوستش دارم سلام دوستان گرامی امید وارم حال شما خوب باشه انشاءالله این بار من برای شما ? کلیپ زیبا از یانگوم در این وبلاگ قرار داد ه ام که امید وارم از این کلیپ ها هم خوشتان بیاد. برای دیدن این کلیپ ها به برنامه ی FLV یا برنامه ی Media Player Classic نیاز دارید کلیپ اول یانگوم: کلیپ دوم یانگوم: کلیپ سوم یانگوم: کلیپ چهارم یانگوم: کلیپ پنجم یانگوم: اینم کلیپ اخر از یانگوم: .نفع بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم ، همچنانکه ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند . (بحار الأنوار ، ج 53، ص 181.)
اللهم کن لولیک حجه ابن الحسن العسکری صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه وفی کل ساعه ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا التماس دعا عزیزم.و اما یک روز دیگر هم رفت تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی تنها یک روز دیگر باقی است بیا و لا اقل این یک روز را زندگی کن لا به لای هق هقش گفت اما یک روز... با یک روز چه کار میتوان کرد خدا گفت: ان کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند گویی که هزار سال زیسته است و ان که امروزش را در نمی یابد هزار سال هم به کارش نمی اید و انگاه سهم یک روز زندگی را در دستا نش ریخت و گفت:حالا برو و زندگی کن او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید اما میترسید حرکت کند میترسید راه برود می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد قدری ایستاد بعد با خودش گفت وقتی فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم ان وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و صورتش پاشید زندگی را نوشید زندگی را بویید و چنان به وجد امد که دید می تواند تا ته دنیا بدود می تواند بال بزند می تواند پا روی خورشید بگذارد می تواند........... او در ان یک روز اسمان خراشی بنا نکرد زمینی بنا نکرد مقامی به دست نیاورد اما....... اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید روی چمن خوابید سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به انهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای انها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد او در همان یک روز اشتی کرد و خندید لذت برد و سر شار شد و بخشید عاشق شد و عبور کرد وتمام شد او همان یک روز زندکی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او در گذشت ."کسی که هزار سال زیسته بود لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|