نام نیکو گر بماند ز آدمی
When you are in Rome , do as Romans do خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
All men think all men are mortal but themselves
Better face a danger once than be always in danger مرگ یه بار شیون هم یه بار
No use so crying over split milk آب رفته به جوی بر نمیگردد
Nothing is so grand as forgiveness در عفو لذتی است که در انتقام نیست
A burnt child dreads the fire مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه
Between tow stools one falls to the ground با یک دست نیمتوان دو هندوانه برداشت
Human blood is all of a colour بنی آدم اعضای یکدیگرند نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:24 عصر
نظرات دیگران()
روزی پادشاهی سالخورده که دو پسرش را در جنگ با دشمن از دست داده بود، تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند.
پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ی گیاهی داد و از آنها خواست، دانه را در یک گلدان بکارند و گیاه رشد کرده را در روز معینی نزد او بیاورند. پینک یکی از آن جوان ها بود و تصمیم داشت تمام تلاش خود را برای پادشاه شدن بکار گیرد، بنابراین با تمام جدیت تلاش کرد تا دانه را پرورش دهد ولی موفق نشد. به این فکر افتاد که دانه را در آب و هوای دیگری پرورش دهد، به همین دلیل به کوهستان رفت و خاک آنجا را هم آزمایش کرد ولی موفق نشد. پینک حتی با کشاورزان دهکده های اطراف شهر مشورت کرد ولی همه این کارها بیفایده بود و نتوانست گیاه را پرورش دهد. بالاخره روز موعود فرا رسید. همه جوان ها در قصر پادشاه جمع شده و گیاه کوچک خودشان را در گلدان برای پادشاه آورده بودند. پادشاه به همه گلدان ها نگاه کرد. وقتی نوبت به پینک رسید، پادشاه از او پرسید: « پس گیاه تو کو؟» پینک ماجرا را برای پادشاه تعریف کرد. در این هنگام پادشاه دست پینک را بالا برد و او را جانشین خود اعلام کرد. همه جوانان اعتراض کردند. پادشاه روی تخت نشست و گفت:« این جوان درستکارترین جوان شهر است. من قبلاً همه دانه ها را در آب جوشانده بودم، بنابراین هیچ یک از دانه ها نمی بایست رشد می کردند.» پادشاه ادامه داد: « مردم به پادشاهی نیاز دارند که با آنها صادق باشد، نه پادشاهی که برای رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر کار خلافی دست بزند. نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:23 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:14 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:14 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:13 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:12 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:12 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 2:11 عصر
نظرات دیگران() وقتی باهات صحبت کردم حالم خیلی نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 12:36 عصر
نظرات دیگران() نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در یکشنبه 87/1/18 و ساعت 12:7 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|