سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راهنمای خرید اسپیکر 
ورود مدل‌های جدید و پیشرفته اسپیکر به بازار و تنوع در مدل، طرح و مارک
این کالا باعث شده تا بسیاری از خریداران اسپیکر در انتخاب این کالا دچار
تردید شوند.

برخی از خریداران علاوه بر توجه به فاکتورهایی چون کیفیت صدای پخش شده،
شکل، ظاهر، گارانتی و ... به قیمت دستگاه توجه خاصی دارند و برای گروه
دیگر قیمت فاکتور مهمی به حساب نیامده و کیفیت صدا و ویژگی‌های اسپیکر از
اهمیت بیشتری برخوردار است.

در متن زیر به نکاتی که باید هنگام خرید اسپیکر مورد توجه قرار گیرد، اشاره شده است.

اسپیکر

1- توجه به قدرت RMS اسپیکر

هنگام خرید اسپیکر باید قدرت RMS را به عنوان یک میزان فنی درست، برای
بیان قدرت مداوم اسپیکر در نظر بگیرید. برای یک کامپیوتر در حد متوسط یک
اسپیکر با قدرت حداقل 40 وات مناسب است.

 

2- کنترل‌ها

اسپیکرهای مجهز به یک کنترل صدای مرکزی به شما این امکان را می‌‌دهند که صدا را بدون زحمت جابه‌جا شدن از یک مکان تغییر دهید.

 

3- طراحی بلندگوها

طراحی مناسب و دقیق بلندگوها یکی از عوامل موثر در افزایش کیفیت صدا
است. خرید یک اسپیکر با بدنه مناسب مانع از ایجاد صدای نامناسب هنگام پخش
صدا می‌شود. از طرفی طراحی مناسب اسپیکر باعث افزایش جذابیت آن برای کاربر
می‌شود.

 

4-  تعداد کانال‌های خروجی

تا قبل از این اکثر اسپیکرهای موجود در بازار دارای دو کانال خروجی
صدای بم بودند که این عامل باعث تاثیرگذاری بهتر هنگام شنیدن صداهای مختلف
می‌شد. اما امروزه به علت پیشرفت و تعبیه کارت‌های صدای چندکاناله روی
مادربوردها، کم‌کم این بلندگوها جای خود را به اسپیکرهای چندکاناله
می‌دهند. پس سعی کنید اسپیکری تهیه کنید که حداقل از 4 کانال اصلی و یک
کانال برای صدای بم برخوردار باشد.


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 6:5 عصر
نظرات دیگران()
عکس عاشقانه 

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 6:1 عصر
نظرات دیگران()
داستان سه مرد تنبل 
سه مرد زیر درخت دراز کشیده بودند . یک بازرگان از آنجا عبور می کرد. او
به آن مردها گفت هرکدام از شما که تنبل ترین است، به عنوان هدیه به او یک
روپیه (واحد پول هند) خواهم داد.
یکی از مردان فوری برخاست و گفت روپیه
را به من بده من از همه تنبل تر هستم. بازرگان گفت : نه تو از همه فعال تر
هستی و هدیه را نخواهی گرفت.
دومی در حال درازکش دستش را دراز کرد و فریاد زد روپیه را بیاور و به من بده. بازرگان گفت تو هم همچین فعال هستی.
سومی در حال درازکش گفت روپیه را بیاور و در جیب من بگذار، من تنبل ترین هستم. بازرگان خیلی خندید و روپیه را در جیب او گذاشت
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 6:0 عصر
نظرات دیگران()
لطیفه ادبی 
روزی مظفرالدین شاه وارد مجلسی می شد ، جلوی در ورودی دو نفر مأمور
ایستاده بودند ، شاه روی به یکی از آن ها کرده و پرسید : اسم تو چیست ؟
مأمور گفت : قربانعلی .
پرسید : این چیه که در دست داری ؟
گفت : اسلحه است .
شاه گفت : باید از آن به خوبی مواظبت کنی ، این تفنگ مثل مادر توست .
بعد شاه از دیگری پرسید : نام این چیه ؟
مأمور دوم گفت : قربان این مادر قربانعلی است .

شخصی نزد طبیبی رفت و گفت : دردی دارم آن راعلاج کن
طبیب پرسید  چه دردی داری ؟
مریض گفت : چند روز است که موی من درد می کند!
طبیب پرسید : امروز چه خورده ای ؟
مریض گفت : نان و یخ!
طبیب گفت : نه دردت به درد آدمیان می ماند و نه غذایت به غذای عالمیان!

صاحت منصبی از جنگ بر گشته بود ، از او پرسیدند : در این جنگ شما چه کردید ؟
گفت : هر دو پای یک نفر دشمن را از قوزک بریدم .
گفتند : چرا سرش را نبریدی ؟
گفت : سرش را کس دیگری بریده بود !


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 6:0 عصر
نظرات دیگران()
راز موفقیت در زندگی 
راز موفقیت در زندگی داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از (( بی امکانی )) به عنوان نقطه ی قوت است. به داستان زیر توجه کنید : 

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه ی رانندگی از بازو قطع شده بود،
برای تعلیم فنون جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از
فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند.
در
طول 6 ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این6 ماه حتی یک
فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبر رسید که یک ماه بعد
مسابقات محلی در شهر برگزار می شود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن
آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن یک فن کار کرد. سرانجام
مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با همان تک فن همه ی
حریفان خود را شکست بدهد!
3 ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه
ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات
انتخاب کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به
عنوان قهرمان سراسری کشور انتخاب گردد.

وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز
پیروزی اش را پرسید. استاد گفت : (( دلیل پیروزی تو آن بود که اولاً به آن
یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه
تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن،گرفتن دست چپ حریف بود که تو
چنین دستی را نداشتی! یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان
نقاط قوت خود استفاده کنی.


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:59 عصر
نظرات دیگران()
داستان بیسکوییت 
زنی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی
مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته
بیسکوئیت نیز خرید.
او برروی یک صندلی دسته‌دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...
در کنار او یک بسته بیسکویت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.
وقتی که او نخستین بیسکویت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکویت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد»
ولی
این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکویت برمی‌داشت، آن مرد هم همین
کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش
نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکویت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد.
این دیگر خیلی پررویی می‌خواست!
او حسابی عصبانی شده بود.
در
این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن
زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد
انداخت از آنجا دور شد و به سمت ورودی اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما
روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد
و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه ی بیسکویتش آنجاست، باز نشده و دست
نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد... یادش رفته بود که بیسکویتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
آن مرد بیسکویت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:59 عصر
نظرات دیگران()
چند معما 

خارج قسمت دو عدد 9 است و مجموع آنها 120 می باشد .آن دو عدد کدامند ؟

یک
مرد یهودی نزد حضرت علی (ع ) آمد و گفت :یا علی به من عددی بگو که هم نصف
و هم ثلث و هم ربع و هم خمس و ... و هم عشر دارد و کامل هم باشد .حضرت علی
پاسخ او را اینگونه داد که ...

12
سکه داریم که یکی از آنها تقلبی است(معلوم نیست سنگین تر از بقیه است یا
سبکتر) میخواهیم با سه بار وزن کردن اون سکه تقلبی رو پدا کنیم.چه جور
میشه؟

در
زمان قدیم که روستاییان محصولات خودشان را بمیدان برای فروش می آ وردند یک
زن روستایی یک سبد تخم مرغ بمیدان آورده که بفروشد. هنوز هیچ نفروخته بود
که اسب یک سوار پاش خورد بسبد تخم مرغ. نتیحتا بیشتر تخم مرغ ها شکستند.
اسب سوار خیلی نا راحت شد واز روستایی پوزش خوا ست و حاضر شد پول همه آنهارا بپردازد.
اسب سوار از روستایی سوال کرد": "مادر جون چند تا تخم مرغ داشتی؟"
خانم در حواب گفت:
"تعدادشونو
نمیدو نم اما وقتی آنهارا دوتا دوتا بر میداشتم یکی باقی میموند وقتی سه
تا سه تا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی چهارتا چهارتا بر میداشتم یکی
باقی میموند, وقتی پنجتا پنجتا بر میداشتم یکی باقی میموند, وقتی شش تا شش
تا بر میداشتم یکی باقی میموند, اما وقتیکه هفت تا هفت تا بر میداشتم هیچی
باقی نمیموند. اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغای زن را داد.
سوال کمترین تعداد تخم مرغی که زن روستایی میتوانست داشه باشد چندتا بود؟    جواب-> می‌شه ???

فردی
اسیر است و باید نجات پیدا کند و برای او دو مسیر فرار وجود دارد.یکی نجات
و دیگری نابودیست سر هر کدام از این راهها یک نفر ایستاده یکی کاملا دروغ
گو و دیگری کاملا راستگو این فرد با یک سوال چگونه می تواند راه صحیح را
پیدا کند ؟( فقط یک سوال و فقط از یک نفر - راستگو و دروغگو مشخص نیست -
راه برگشتی هم نیست )

100
جعبه قند داریم که در هر کدام 100 حبه قند موجود است و وزن هر حبه قند a
گرم است.اگر یکی از جعبه های قند شامل حبه هایی به وزن a-1 گرم باشد چگونه
می توان با یکبار وزن کردن،جعبه شامل حبه های دارای وزن کمتر را یافت؟

دو
مرد یک کوزه هشت لیتری پر از روغن دارند.دو کوزه خالی سه و پنج لیتری هم
دارند.چگونه میتوانند با استفاده از این سه کوزه روغن را بطور مساوی و
دقیق بین خود تقسیم کنند؟


نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:58 عصر
نظرات دیگران()
قصه وفا 
به خاطر آور ، که آن شب به برم
 گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
 کنون جدایی نشسته بین ما
 پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
 با خیال تو
به نیمه شب ها
 رفته ای و من
 بی تو مانده ام
 غمگین و تنها
 بی تو خسته ام
 دل شکسته ام
 اسیر دردم
 از کنار من
 می روی ولی
 بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی کس
به سر ندارم
 قصه ی وفا با دلم مگو
 باور ندارم
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:57 عصر
نظرات دیگران()
سخن بزرگان 
بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با
نگاهی به گذشته می آموزیم  آدمیان، اشتباهاتی همچون : برده داری ، همسر
سوزی و ... را رها نموده است ،  خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد .  اُرد
بزرگ


فرزانگان سخن نمی گویند، بلکه با استعدادان سخن می گویند و تهی مغزان بگومگو می کنند. کونگ تین گان


سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد . اُرد بزرگ


تولد چیزی غیر از آغاز مرگ نیست . ادوارد یانک


خیر و نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند . فردریش نیچه


افرادی هستند که نور چشمی شانس و اقبالند و هر وقت سقوط می کنند مانند گربه روی دو پا بر زمین می نشینند . کولتون


حقیقتی از این سراغ ندارم که انسان می تواند با تلاش زندگی خود را  متعالی سازد . تورئو


و مردم هرگز نمی دانند پیشوا جز ذات عظیم آنها که به سوی آسمان سیر می کند ، شکاری ندارد . جبران خلیل جبران


پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد . اُرد بزرگ


جاه طلبی شهوتی است که هرگز فرو نمی نشیند ، بلکه با لذتی که از آن فراهم می شود پیوسته مشتعل تر و جنون آمیز تر می شود . اتومی


اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند . اُرد بزرگ


بزرگترین بدبختی آن است که طاقت کشیدن بار بدبختی را نداشته باشیم . باس


پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر
نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:57 عصر
نظرات دیگران()
عکس عاشقانه 

نوشته شده توسط مهرزاد گورکانی در شنبه 87/1/24 و ساعت 5:56 عصر
نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ک................س
[عناوین آرشیوشده]
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
بالا